دریای پارس

زبان فارسی - ایران شناسی .تاریخ تمدن ها

دریای پارس

زبان فارسی - ایران شناسی .تاریخ تمدن ها

دیدگاهای رسمی دولتهای ژاپن و کره در مورد نام دریای مشترک میان این کشورها

دیدگاهای رسمی دولتهای  ژاپن و کره در مورد نام دریای مشترک میان این کشورها 

محمد عجم

بر اساس بررسی های انجام شده در مکاتبات رسمی دولتی و رسانه های ایران در طول نیم قرن گذشته همواره نام دریای ژاپن بکار رفته است و سابقه ای از کاربرد نام دریای شرق و یا دریای کره در مکاتبات و مکتوبات و کتابخانه این نمایندگی پیدا نشد. بنظر می رسد ایران از سیاست  و رویه سازمانهای بین المللی در استفاده از نام دریای ژاپن استفاده کرده است.

 اخیرادیدگاهای رسمی دولتهای  ژاپن و کره در مورد نام دریای مشترک میان این کشورها در وبسایت وزارت امور خارجه دو کشور  برای اطلاع عمومی منتشر شده است.  اما چرا  حکام عرب هیچگاه هیچ دیدگاه حقوقی و بیانیه رسمی  در مورد پایه و اساس تغییر خودخواهانه و یکجانبه نام خلیج فارس ارایه نکرده اند؟  پاسخ روشن است جهان عرب تا قبل از 1958 در هیچ مکتوب و سندی  نام خلیج عربی بجای خلیج فارس بکار نبرده اند و از آن زمان صرفابدون دلیل و خودخواهانه  برای هویت سازی به جعل نام جدیدی پرداختند.   سازمان  IHO  ( هیدرو گرافى یا آبنگاری بین المللی)  که قاعده “خطوط مرز ی اقیانوس ها و دریاها ” را که استاندارد براى تهیه نقشه رسمى در جهان است ، تهیه مى کند خلیج فارس را همواره خلیج فارس و یا خلیج ایران نامیده است.  معیار  این سازمان برای نام  پهنه آبی بین ژاپن و کره ،از ابتدا  دریاى ژاپن  بوده یعنی از نسخه  سال ۱۹۲۸ تا نسخه  ۱۹۵۳  و نسخه فعلی همیشه Japan Sea بوده،  این امر،  اساس ادعاى حقوقی ژاپن نیز مى باشد.

در مقابل، اما کره جنوبى نام دریاى شرق را به صورت یک طرفه به کار برده و از دهه ۱۹۹۰ در عرصه بین المللى درخواست کرده که هر دو نام باید مورد استفاده قرار گیرد. مجمع عمومی سازمان در نوامبر 2020  اعلام کرد طبق رویه پیشین به کار گیرى  تنها نام دریاى ژاپن را به رسمیت مى شناسد و نه دو نام را . سازمان  پذیرفت که هر پهنه آبی دارای یک عدد دیجیتال شود.

 قبل از سازمانهای بین المللی این پهنه آبی با نام های مختلفی در اسناد و نقشه ها و کتب ثبت شده است  در سال ۲۰۰۴ ، کره جنوبی نقشه های کهن بایگانی شده در کتابخانه بریتانیا ،  دانشگاه کمبریج ، مجموعه نقشه های آسیای شرقی دانشگاه کالیفرنیای جنوبی (USC) ، کتابخانه کنگره ایالات متحده ، کتابخانه ملی روسیه و کتابخانه ملی فرانسه را مورد بررسی قرار داد. از تعداد ۷۶۲ نقشه  آنها دریافتند که در  ۴۴۰ نقشه ، نام دریای کره (کره) و  دریای شرقی نوشته شده و در  ۱۲۲ نقشه  دریای ژاپن  ثبت شده  و در  ۲۰۰ نقشه هم  اصطلاحات و نام های متفرقه دیگر استفاده شده است.

 *دیدگاه ژاپن*

از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۸ ، ژاپن بررسی هایی را در مجموعه های مختلف آرشیوی انجام داده است. در سال ۲۰۱۰ ، وزارت امور خارجه ژاپن  نتیجه گیری های خود را منتشر کرد. آنها دریافتند که از بین ۱۳۳۲ نقشه از کتابخانه برلین ، در ۲۷۹ نقشه، دریای کره ، دریای شرق یا دریای شرقی (یا ترکیبی از آنها) ثبت شده  و در  ۵۷۹ مورد دیگر استفاده از دریای ژاپن به طور انحصاری ثبت شده و در  ۴۷ مورد استفاده از دریای چین (با نام های دیگر یا بدون آنها) ، در  ۳۳ نقشه نام های پراکنده دیگری به کار برده شده  و ۳۸۴  نقشه هیچ نامی  به کار نبرده اند . وزارتخارجه ژاپن  اعلام کرد مجموعه ای از نقشه های باستانی متعلق به یک جمع کننده نقشه اروپا) نشان می دهد که از ۷۹ نقشه ، ۳۵ مورد استفاده از دریای ژاپن و  ۹ مورد استفاده از دریای کره ، ۲ مورد استفاده از دریای شرقی و ۳۳ مورد بدون نام  است.   وزارت امور خارجه گزارش داد که از میان چهار کتابخانه و آرشیو اسنادی روسیه که دارای ۵۱ نقشه است ، ۲۹ مورد استفاده از دریای ژاپن ، ۸ مورد استفاده از دریای کره ، ۱ مورد استفاده از تنگه کره ، ۱ مورد استفاده از دریای شرق ، ۱ مورد استفاده از دریای چین و ۱۱ مورد از هیچ نامی استفاده نشده است.   ژاپن اعلام کرد که از بین ۱۲۱۳ نقشه از کتابخانه کنگره آمریکا ، نقشه هایی که نامی برای این بدنه  آبی نوشته اند  نشان می دهد که ۸۷ درصد از دریای ژاپن ، ۸ درصد از دریای کره ، و  ۵ درصد از اصطلاحات دیگر استفاده  کرده اند و هیچ کدام از دریای شرقی استفاده نکردند.   به همین ترتیب ، واخ (وزارت خارجه) ژاپن گفت که ۵۸ نقشه از کتابخانه بریتانیا و دانشگاه کمبریج نشان می دهد که ۸۶ درصد از دریای ژاپن ، ۱۴ درصد از دریای کره استفاده کرده اند و هیچ یک از آنها از دریای شرقی ، دریای شرقی یا اصطلاحات دیگر استفاده نکرده اند.  واخ ژاپن  گفت که آنها ۱۴۴۸ نقشه را در کتابخانه ملی فرانسه بررسی کردند و مشخص شد  که ۹۵ درصد از ۲۱۵ نقشه فرانسوی از دریای ژاپن استفاده کرده اند

نخستین بار در  ۱۹۹۲  هر دو کره  در ششمین کنفرانس استانداردسازی نام‌های جغرافیایی سازمان ملل، اعتراض خود را نسبت به استفاده  فقط نام “دریای ژاپن” مطرح کردند و خواستار  اضافه شدن نام  “دریای کره و یا دریای شرق” ( 동해) در کنار نام دریای ژاپن هستند .علی رغم اینکه هر دو طرف لایحه حقوقی مستندی ارایه نموده اند اما  سازمان آب نگاری بین‌المللی اعلام کرده که هنوز قادر به تصمیم‌گیری در این مورد نیست. 

آدرس دیدگاههای دو کشور در وب سایت وزارتخارجه دو کشور     

       

نوشته دکتر محمد عجم 1399

اختلافات دریایی چین و آینده رویکرد واشنگتن به ائتلاف کواد پلاس

اختلافات دریایی چین و آینده رویکرد واشنگتن به ائتلاف کواد پلاس

در همه مناطق جغرافیایی یک یا چند بحران ثابت چند وجهی وجود دارد که بعضی از آنها خیلی فراتر از حوزه جغرافیایی خود را تحت تاثیر قرار می دهند مثلا در خاورمیانه قضیه فلسطین یک مشکل چند وجهی است که تاثیرات بین المللی گذاشته است. مشکل دریای چین نیز کم و بیش چنین خصلتی دارد و اگر روند به همین شکل فعلی پیش برود تاثیرات جهانی بر جای خواهد گذاشت. در دریای چین 7 کشور ساحلی با چین مشکل دارند این کشورها پای قدرتهای دیگر  فرامنطقه ای را هم به منطقه کشانده اند. 
 
اختلافات دریایی چین و آینده رویکرد واشنگتن به ائتلاف کواد پلاس
 
آمریکا ، هند ، استرالیا و کانادا کشورهای ساحلی این منطقه نیستند اما با تشکیل ائتلافی بنام کواد (چهارگانه) پای این کشورها برای حضور و  دخالت در منطقه باز شده است اعضای ائتلاف چهار گانه به درخواست ژاپن قرار است افزایش یابد. بنا براین از همین حالا به آن کواد پلاس یعنی 4+  می گویند.  واکنش چین خیلی صریح و تند بوده است چین این ائتلاف را ناتوی اقیانوس آرام بر ضد چین می نامد. گفتگوی زیر برای بررسی بیشتر اختلافات دریایی چین و آینده رویکرد واشنگتن به ائتلاف کواد پلاس یا ناتوی اقیانوس آرام است.
واژگان کلیدی: اختلافات دریایی, چین , آینده, رویکرد, واشنگتن , ائتلاف, کواد پلاس, دکتر محمد عجم ,دکترای حقوق بین الملل
 
مرکز بین المللی مطالعات صلح: با این حساب بنظر شما  منازعه چین و ژاپن تشدید خواهد شد؟ و آیا ورود و تردد  کشتى هاى چینى به آب هاى اطراف جزایر سنکاکو؛ برای چین حقی ایجاد خواهد کرد؟
چین و ژاپن بیشترین حجم تجاری را دارند و به هم وابستگی زیادی دارند اما ژاپن همواره تهدید چین را احساس می کند. بویژه که در یکسال گذشته تردد کشتی های چینی به حریم دریایی ژاپن بسیار افزایش یافته است. تردد کشتی هیچ حقی که بعدها چین بتواند به آن مستند کند ایجاد نمی کند. اولین بارى که یک کشتى دولتی چینى وارد آب هاى ژاپن در سنکاکو شد، در دسامبر 2008 بوده است. و از آن زمان بطور فزاینده ای وارد آبهای جزایر سنکاکو (ژاپن) می شوند بطوریکه رسانه های ژاپن 20 ژوئیه 2020 طی گزارشی اعلام کردند” کشتى هاى دولتی چینى براى نود و هشتمین روز متوالى جعما 365 بار به آب هاى اطراف جزایر سنکاکو  و 32 بار به آب هاى ژاپن وارد شده اند.  دولت ژاپن همواره تاکید کرده است که : “جزایر سنکاکو هم از لحاظ تاریخى و هم لحاظ قوانین بین المللى سرزمین اصیل کشورمان است. با تمام قدرت و قاطعانه با رفتارهاى چینى برخورد مى کنیم” 
نظر به اینکه دولت ملی گرای ژاپن به دنبال تقویت بنیه دفاعی و تهاجمی ژاپن است سیاستهای تهاجمی چین زمینه مناسبی را برای تقویت “دکترین نظامی آبه ” که قصد دارد  بند 9 قانون اساسی ژاپن که ایجاد ارتش به معنای نیروهای مسلح را ممنوع می کند  را تغییر دهد.
 از سوی دیگر اخیرا دولت و نهادهای غیر دولتی ژاپن در حمایت از تایوان و هنگ کنک نیز مواضع محکمی گرفته است که به تشدید بحران با چین افزوده است  در واقع ژاپن و چین در  6 موضوع مشکل اساسی دارند:
مسئله تاریخ و جنگهای ژاپن و چین 2- قضیه تایوان 3- موضوع  جزایر دیائویو / جزایر سنکاکو 4- مسئله همکاری امنیتی ژاپن و آمریکا و حمایت ژاپن از دعاوی کشورهای ساحلی علیه چین  5- مسئله جبران خسارت جنگ 6- سلاح های شیمیایی ژاپنی رها شده در چین. بنا بر این چشم انداز رفع کدورت و منازعه در کوتاه مدت بعید است.

مرکز بین المللی مطالعات صلح:  پس بحران و منازعه  در  دریای جنوبی  چین هم ادامه خواهد یافت ؟ 
 چین حاضر به تمکین در مقابل ادعاهای کشورهای ساحلی نیست  و از سال  2013  چین سیاست و مواضع تند خود را ادامه داده است در این سال، دولت چین از نخست وزیر ژاپن و وزیر دفاع آمریکا به دلیل سخنرانیهای “تحریک آمیز” علیه چین در یک همایش امنیتی ۳۱ مه در سنگاپور به تندی انتقاد کرد. ژنرال وانگ گوانژونگ، معاون وقت ستاد مشترک ارتش چین، اظهارات شینزو آبه، نخست وزیر ملی گرای  وقت ژاپن و چاک هیگل، وزیر دفاع آمریکا را محکوم کرد. شینزو آبه از نقش قاطع تر ژاپن در حل و فصل اختلافات منطقه ای سخن رانده بود و گفت ژاپن قایقهای گشت ساحلی در اختیار کشورهای همسایه، که نگران سیاستهای چین هستند، خواهد گذاشت.  چین، در مقابل، گفته است که آقای آبه برای تقویت سیاست امنیتی خود در منطقه از “افسانه” تهدید چین استفاده می کند. شینزو آبه، نخست‎‌وزیر ژاپن پیشنهاد کرده به کشورهای همسایه که نگران سیاست‌های پکن هستند، گارد ساحلی بفرستد. و هم اکنون ژاپن با اندونزی قرارداد فروش ناوشکن امضا کرده است قرارداد مشابه به احتمال زیاد با ویتنام نیز بسته خواهد شد.

مرکز بین المللی مطالعات صلح:  جایگاه ویتنام  و دیگران در این بحران چگونه است؟
جدی ترین مشکل بین ویتنام و چین و در درجه بعدی با فیلیپین وجود داردکه در سال 2013 به درگیری منجر شد.
دریای جنوبی چین حدود ۲۵۰ جزیره کوچک دارد که اهمیتی ندارند و مساحت‌شان مجموعا به ۱۵ کیلومتر مربع می‌رسد، یعنی یک ششم جزیره کیش. اما اهمیت آنها در  دریاهای اطراف هست یعنی با ادعای ارضی بر هر جزیره سواحل و منطقه انحصاری اقتصادی کشور مدعی صدها کیلومتر گسترش می یابد.  قراردادهای بین‌المللی پس از جنگ جهانی دوم هرگز تکلیف این جزایر را معلوم نکرد. در نتیجه حداقل شش کشور هرکدام بدلایلی مدعی آنها هستند  چین بدلایل تاریخی و کشورهای دیگر به دلیل نزدیکی جغرافیایی ادعای حاکمیت دارند. 
در نقشه‌های رسمی چین چیزی به نام خط نُه نقطه‌ای (یا خطِ یو U شکل) وجود دارد که طبق آن ۹۰ درصد از مساحت ۳/۵ میلیون کیلومتری دریای جنوبی چین و جزایرش متعلق به چین است. در نتیجه چین در تضاد مستقیم با برونئی، تایوان، مالزی، فیلیپین و ویتنام قرار دارد که هر یک (به جز اولی) بخش‌هایی از این جزایر را اشغال می‌کنند. 
در سال 2013 چین یکی از نفت‌کش‌های جدید ۱ میلیارد دلاری‌اش را به آب‌هایی فرستاد که طبق قوانین بین‌المللی جزو منطقه انحصاری ویتنام هستند. وقتی ویتنام با فرستادن ۳۰ گارد ساحلی پاسخ داد، چین با آب‌پاشی،‌ آن‌ها را عقب زد. پس از آن تظاهرات خشونت آمیز  ضدچینی در سراسر ویتنام برپا شد. بیش از ۱۵ کارخانه چینی در ناحیه شهر هو شی مین (پایتخت) به آتش کشیده‌ شده‌اند. به هر کس که قیافه چینی داشته باشد حمله شد و ۲۱ نفر جان سپردند. روزنامه دولتی “گلوبال تایمزِ” چین گفته این کشور باید دست به جنگ بزند تا هانوی را سر جای خود بنشاند. این روزنامه همین حرف را در مورد فیلیپین نیز زده است .
در سالهای اخیر در دریای شرقی چین نیز تخاصماتی مشابه بروز کرد با این تفاوت که چین در آن‌جا با قدرت‌هایی بزرگ‌تر مثل ژاپن و کره جنوبی روبرو است که هر دو جزو ۱۰ قدرت نظامی بزرگ جهان هستند. ژاپن با هند- آمریکا و استرالیا  به دنبال ائتلاف امنیتی است کره شمالی با بمب هسته‌ای‌اش نیز در همان نزدیکی با چین همراه  است. اندونزی و مالزی نیز بودجه نظامی خود را افزایش داده‌اند و به دنبال ائتلاف دفاعی با استرالیا و از آن طریق‌ آمریکا هستند. ویتنام، سنگاپور و تایلند نیز همین راه را در سطحی کوچک‌تر طی می‌کنند.
چین امروز دیگر تنها سازنده اسباب‌بازی‌های کوچک ارزان‌قیمت نیست بلکه  بزرگترین کشور تولیدگر جهان است و سه برابر آمریکا تولید دارد چین نظم موجود را بر نمی تابد. 
چین حتی برای بازپس‌گیری تایوان ممکن است به جنگ نیز متوسل شود. گفت‌وگوهای نظامی بین چین و آمریکا از مدت‌ها پیش از هم فروپاشیده است. 
کنفرانس امنیتی آسیا و اقیانوس آرام و جنوب شرق آسیا  ARF در  اخرین اجلاس خود خواهان خویشتنداری در دریای چین جنوبی شدند.  این نشست از ۲۷ عضو شامل کشورهای اتحادیه کشورهای جنوب شرق آسیا، ژاپن، ایالات متحده و چین تشکیل شده است.
اما ژاپن و آمریکا پیشنهاد چین مبنی بر تدوین مرامنامه دریای چین جنوبی را رد کردند ، موتگی گفت که این مرامنامه نباید منافع کشورهای ثالث را زیر پا بگذارد و باید مطابق با کنوانسیون سازمان ملل متحد در مورد حقوق دریاها باشد. 

مرکز بین المللی مطالعات صلح: آیا روش توسل به حکمیت و حقوق دریاها  می تواند این منازعه منطقه ای را خاتمه دهد؟ 
بسیار بعید است، اولین کشوری که اقدام به پیگیری حقوقی نمود فیلیپین بود که بدترین مشکل را در مورد جزایر اسپراتلی با چین دارد دولت فیلیپین سال 2013 دعاوی خودرا علیه چین را به دیوان داوری بین المللی لاهه ارسال داشت. این دیوان تیر ماه 1395 بنفع فیلیپین رای صادر کرد. وزیر خارجه ژاپن بلافاصله اعلام کرد که این رای قانونی و حقوقی است و همه باید آن را مورد توجه جدی قرار دهند. چین آنرا شدیدا رد نمود چین بارها اعلام داشته که مراجعه به سازمان های بین المللی و مراجع حقوقی در مورد دعاوی دریایی خود را نمی پذیرد . چین عضو دیوان بین‌الملل حقوق دریاها و تا آنجا که می دانم عضو کمیسیون حقوق دریا هم نیست .

دکتر محمد عجم

دکترای حقوق بین الملل

مرکز بین المللی مطالعات صلح- IPSC

پیشروی فرهنگ کهن ایرانی به شرق، جاده ابریشم ، ایران و پادشاهی ژاپن


پیشروی فرهنگ کهن ایرانی به شرق، جاده ابریشم ، ایران و پادشاهی ژاپن

وقتی مذهب و یا آیینی مورد هجوم قرار می گیرد بطور کامل نابود نمی شود و به دایره ای بیرون از جغرافیای هجوم  فرار می کند. در ایران کهن هم بت پرستی و پرستش اله های متعدد وجود داشته است و در دوره ای که اطلاعات کاملی از آن نداریم بت پرستی مورد حمله قرار گرفته و سرکوب شده است این دوره به احتمال زیاد به دوران بهرام شاه ساسانی بر می گردد. وقتی پرستش ادیان و اله های متعدد سرکوب شد و اهورا مزدا جانشین همه آنها شد، بسیاری به شرق و غرب عالم مهاجرت کردند حتی رد این مهاجرتها را می توان به سوی مکه و مدینه تا هند و چین پیدا کرد.

در یک سده گذشته شماری از بزرگان ایران شناسی و محققان تاریخ ژاپن از مناسبات دیرین تمدنی و فرهنگی میان ایران زمین و کشورآفتاب سخن گفته و دلایل تاریخی، باستان شناسی و زبان شناسی در اثبات نظرشان پیش نهاده اند ، تا آنجاکه پژوهندگانی با استناد به راهبردهای علمی ، ایرانی تبار بودن بسیاری از ناموران هنر ژاپن در روزگار باستان را مطرح ساخته و بنیاد شاهنشاهی ژاپن را نیز بر ساخته شهزادگان ایرانی دانسته اند. این بحث وبررسی ها به خصوص در دهه های 1396 و 1970 به اوج رسید، اما پس از آن به ملاحظاتی از داغی افتاد و به فراموشی سپرده شد. اینگونه مطالب حتما پایه و اساس دارد زیرا در رابطه با تبادلات مستمر فرهنگی بین ایران و چین اسناد و مطالب بسیار فراوانی وجود دارد و تمدن مسیر جاده ابریشم گواهی محکمی است و هنوز هم بخشی از منطقه سینکیانگ چین از نظر نژادی و فرهنگی با فارس زبانان اشتراکات زیادی دارد. اینکه از طریق چین  و یا مستقیم از راه دریا ارتباطات میان ایرانیان و ژاپن وجود داشته است دور از حقیقت نیست وکاملا منطقی بنظر می رسد زیرا دریانوردانی از خلیج فارس تا چین و ماچین حضور داشته اند و داستانهای آنها سینه بسینه نقل و در بعضی منابع ذکر شده است. علاوه بر چند اثر باستانی ایرانی متعلق به دوره ساسانی که در ژاپن یافت شده می توان به دستنوشته پارسی نانبان در ژاپن اشاره کرد و نشانه های فرهنگی و نمادهای مذهبی  مانند گل 16 پر نشان پرچم سلطنتی که نمادی از مذهب بودایی و شینتویی نیز می باشد و در تمدن ایران  از جام ارجان تا تخت جمشید دیده می شود. و نشان صلیب شکسته و چرخ گردون و چرخ دراما و همچنین سنت ریشه دار" اوبون در ژاپن که همگی ریشه در جغرافیای حوزه تمدن پرشیا دارد. قدیم ترین نشانه ها از صلیب شکسته و چرخ گردون و یا گل آفتاب یا گل خورشید ریشه در تمدن ایلامی(مانند جام ارجان) و یا حتی قبل ایلامی در ایران دارد و می توان نمونه های آن را در آثار ایلامی و هخامنشی به فراوانی یافت. اولین اجتماع در برگزاری مراسم ابون در ژاپن به گروهی از خارجی ها( ایرانیان اواخر دوره ساسانی) نسبت داده شده است. می دانیم سنتهای مذهبی مانند دود و آتش مقدس برای دور کردن ارواح خبیث و شیطانی و اسپند دود کردن و حتی سوزاندن نماد شیطان و چشم نظر  وجود آتشدان در عموم معابد هندو و بودایی که امروزه در مذاهب هندویی و بودایی وجود دارد در تمدن هخامنشی هم بوده و هنوز هم ادامه دارد همچنین مراسم بودایی و هندویی  ابون یا بون در ایران قبل از اسلام وجود داشته است و هنوز امروزه مراسم ابون در ایران در شرق ایران و بعضی کشورهای اسلامی به شکلی تغییر یافته به عنوان سنتی اسلامی در روزهای 13تا  15 شعبان برگزار می شود. در خراسان آنرا شب برات و چراغ برات می نامند. برات به معنی روشنایی است در این روز مردم هنگام غروب در قبرستانها جمع میشدند و با افروختن آتش و گذاشتن شیرینی در کنار قبر بازگشت اموات به نزد اقوام را گرامی میداشتند.  این مراسم در قدیم در روز 15 برج 7 یعنی در جشنهای مهرگان ایران برگزار میشده است روز سیزدهم و چهاردهم و 15 مهر سه روز برات بوده است امروزه برات همزمان با نیمه شعبان برگزار می شود. دو شیر و یا سگ و یا حیوان افسانه ای نگهبان در درهای ورودی معابد بودایی و شنتویی نیز بر آمده از آیین های کهن هخامنشی است که اینگونه مجسمه های الهه نگهبان  در دروازه توری در تخت جمشید که در حقیقت شهر معابد بوده است و اله های زیادی در آنجا قرار داشته است  وجود داشته است. البته این رسم و رسومات در دوره بهرام شاه از بین رفته است و اهورا مزدا به جای همه خدایان و اله ها قرار گرفته است . چنانکه در کتیبه کعبه زرتشت در نقش رستم به نقل از موبد موبدان کرتیر آمده است که همه بتها(خدایان ) انها را نابود کردیم. در این زمان اهورامزدا به عنوان خدای یگانه معرفی شده است. دو شهر  نارا و آسوکا نام خود را از خدایان هند و ایرانی گرفته اند نارایانا یکی از اله های هند و ایرانی است و نام شهر نارا نیز از همین نام گرفته شده است. آسوکا و یا آشوکا نام یکی از پادشاهان هند و سلسله ای در هند است که خود را ادامه تمدن هخامنشیان می دانستندو بعضی آسوکا را شاهزاده هخامنشی دانسته اندزیرا سنتها و بناهای دوره آشوکای هند  و در معماری و هنر از کاخ های هخامنشی و تخت جمشید بهره برده اند. در  ستون آسوکا از گل خورشید و از پیکره شیر استفاده شده است گل آفتابگردان یا گل خورشید مورد اهمیت برای فرهنگهای ایرانی و ژاپنی است ( عجم، محمد، مجله دریای پارس 2020) در کتاب آسوکا و پارس پرفسور ئه ایچی ایموتو موارد زیادی از تشابهات آیین های بودایی و هخامنشی پرداخته است که می تواند در تایید نظریه جدیدی که معتقد است " بودا " از شاهزادگان پارسی بوده است مورد استفاده قرار گیرد.

در میان گنجینه‌های کهن شوسوئین در شهر نارا اشیائی یافت شده است که به جغرافیای ایران تعلق دارند. در پنجم اکتبر 2016 مؤسسه تحقیقات ملی گنجینه‌های فرهنگی در نارا، لوح‌های چوبی کشف‌شده در دهه 1960 میلادی در «هی جو کیو» پایتخت قدیمی ژاپن (از سال 710 تا 745 میلادی) را مورد بررسی مجدد قرار داد نام پارسی فردی در لوح  مشخص کرد که آن زمان در دربار امپراتوری ژاپن، ایرانی مقیم ژاپن اشتغال داشته یافته های باستانشناسی در چین و کره و ژاپن نشان می‌دهد تبادلات مختلف انسانی و فرهنگی بین ژاپن و ایران از 1300 سال پیش در‌حال انجام بوده است. این تبادلات فرهنگی با گذشت زمان سبب پدیدآمدن آداب و رسوم مشترکی در میان مردم ایران و ژاپن شده است و با وجود تفاوت‌هایی که در نحوه اجرای آنها مشاهده می‌شود، به نظر می‌رسد ریشه برخی از آنها یکی باشد. در این رابطه مثال‌های متعددی وجود دارد؛ برای نمونه گروهی از پژوهشگران از شباهت انکارناپذیر عید نوروز ایران و عید سال نوی ژاپن یاد کرده‌اند. در سفره نوروزی ایرانیان هفت‌سین گذاشته می‌شود و ژاپنی‌ها هم در روز هفتم سال جدید پلویی با هفت نوع سبزی طبخ می‌کنند. همچنین شباهت‌هایی میان خانه‌تکانی قبل از سال نو در ایران و ژاپن دیده می‌شود. در این رابطه گروهی دیگر از پژوهشگران به مراسم هانامی یا Hanami (که شباهت زیادی به سیزده‌به‌در ایران دارد)، امیزوتوری یا Omizutori (که مشابه با چهارشنبه‌سوری در ایران است) و اُبُن  Obon (که مشابه با سرخاک رفتن ایرانیان جهت یادآوری درگذشتگان است، اشاره می‌کنند. 




 


صومی جونیچی، رئیس مرکز اطلاع‌رسانی و فرهنگی سفارت ژاپن معتقد است موارد مشابه دیگری در فرهنگ، آداب و رسوم هر دو کشور وجود دارد که ممکن است منشأ یکسانی داشته باشند؛ برای مثال «اوتوشی داما» در سال نو. در خانواده‌های ایرانی مرسوم است که والدین و بستگان پول تو جیبی به نام «عیدی» را در نوروز به بچه‌ها هدیه می‌دهند، در ژاپن نیز همین امر صادق است، بچه‌ها در سال نو یا همان «اُوشوگاتسو»، «عیدی» هدیه می‌گیرند. همچنین در ژاپن هنوز از «کوتاتسو» یا همان کرسی در زمستان استفاده می‌شود و شکل و کاربرد آن کاملا شبیه به «کرسی» در ایران است. علاوه بر این در ژاپن فرهنگ «اُومُوتِه ناشی» وجود دارد که پذیرایی از میهمانان است. این دقیقا معادل همان فرهنگ پرمعنای «میهمان‌نوازی» است،احترام به میهمان و  با کفش داخل خانه نشدن در هر دو فرهنگ قوی است. از طرف دیگر اهمیت احترام به تفاوت‌های فرهنگی بین دو کشور را نباید فراموش کنیم.  حتی این عقیده وجود دارد که جمشید، پادشاه معروف  پیشدادی ایران که در شاهنامه و اوستا از دوره 700‌ساله سلطنت او یاد شده است، شباهت به "اِمَّه سان ژاپنی (نگهبان دوزخ) دارد. گمان می‌رود که آناهیتا، بانوی آب ایران باستان و "بنزیتن (Benzaiten)، یکی از ایزدان سعادت سال نو و نماینده زیبایی و هنر در ژاپن که معابد آن به‌طور عمده در کنار آب ساخته شده است نیز ریشه‌ای مشترک دارند. همانطور که اکنون ایرانیان به فرهنگ ژاپن نگاه احترام آمیزی دارند در دوران کهن ژاپنی ها برای فرهنگ ایرانی احترام قایل بوده اندامروزه واژگان ژاپنی سونامی، سودوکو، اوریگامی، نینجا و نظایر آن به‌طورگسترده توسط ایرانیان به کار گرفته می‌شوند.  «اِموجی»هایی که جوانان ایرانی روزانه ده‌ها بار  در شبکه‌های اجتماعی از آنها استفاده می‌کنند نیز در‌واقع ژاپنی هستند. جداول «سودُوکو» که ایرانیان به آن خیلی علاقه دارند و در دکه‌های روزنامه‌فروشی زیاد به چشم می‌خورد نیز ژاپنی است. بعضی مبادلات فرهنگی غیر مستقیم و از طریق مردمان یا جغرافیای واسطه شکل می گیرند. در ژاپن هم برای عبارت  «خسته نباشید» واژه «اُوتسکارِ ساما دِشیتا(Otsukaresama Deshita) بکار می برند که همان خسته نباشید معنی می دهد و همچنین  «دست شما درد نکنه!» که در ژاپنی «او تِه اُو وازو راوا سِماشیتا» (Otewo Wazurawase Mashita) گفته می‌شود. در زبان فارسی به حرف‌های بیهوده «چرند و پرند» گفته می‌شود.  در زبان ژاپنی هم این واژه بصورت «چاران پوران» بکار می رود.

گفته می‌شود که ریشه ساز کوتو با ساز قانون در ایران مشترک است. همچنین ساز شامیسن (Shamisen) هم از نظر ظاهر و عملکرد شباهت فراوانی به ساز سه تار ایرانی دارد. به هر حال مردم هر دو کشور به فرهنگ کشور مقابل احترام می‌گذارند و نسبت به هم محبت می‌ورزند و این از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است.

تعداد زیادی از آثار ادبی ایران، مانند «شاهنامه»، «بوف کور» و حتی کتاب‌های کودک به ژاپنی ترجمه شده است و محبوبیت زیادی در بین ژاپنی‌ها دارد؛ همانطور که سینمای ژاپن برای ایرانی ها شناخته شده است سینمای ایران نیز مورد توجه ژاپنی ها است  فیلم‌های آقای کیارستمی مانند «مثل یک عاشق» و فیلم «جدایی نادر از سیمین» از آقای اصغر فرهادی که برنده جایزه اسکار فیلم خارجی‌زبان شد، از جمله فیلم‌هایی هستند که در ژاپن نیز بسیار معروف شدند.

آقای کیارستمی تحت تأثیر کارهای کارگردان ژاپنی آقای «اُوزو یاسوجیرو» «کوروساوا آکیرا» قرار داشته است. یا کارهایی مشترکی  مانند«فرش باد»    از وزیر امور خارجه ژاپن تقدیرنامه نیز دریافت کردند. خانم شهره گلپریان که مترجم و تهیه‌کننده فیلم هستند، به‌واسطه معرفی فیلم‌های بسیاری به ایران از جمله «از سرزمین شمالی» و فیلم‌های دیگر نشان افتخار دریافت کردند. ایران نزد مردم ژاپن همچنان کشور خوش نامی است در حالیکه در سایر کشورهای جهان بدلایل متعددی خوش نامی ایران آسیب دیده است.

خانم هیروکونیشی زاوا (Hiroko Nishizawa) در ژاپن در کتابی داستانی با عنوان شاهزاده پارسی ، پروشیا نو- سوئه ( Perushiya No Sue    از تبار ایرانی )  انتشار یافته در  1 ژوئن 1999 توسط انتشارات کودانشا، با 276 صفحه سخن از مستنداتی زده و با گواهی اسناد و نشانه های خانوادگی ، خود را نسل پنجاه و سوم از تبار شاهزادگان ساسانی که در سده هفتم میلادی و در پی ویران شدن تیسفون به خاور دور آمدند ، می داند خانواده وی از دیرباز در ناگانو ، ایالت کوهستانی در میانه جزیره اصلی ژاپن ، هونشو می زیسته اند.

او در سال 2002 در ملاقات با دکتر هاشم رجب زاده، مهری از سنگ سبز رنگ ( فیروزه یا یشم) نشان داده و گفته است که از یادگارهایی نیاکانش از روزگار ساسانیان بازمانده است او گفته است: « در دانشگاه نخست زبان وادبیات خواندم و آنگاه مطالعه هنرهای زیبا را در دانشگاه واسدا ( Waseda ) دنبال کردم. در همین سالها هرچه بیشتر شیفته کار و اثار هوکوسای (Hokusai ) هنرمند نقش پرداز شدم وکتابی در بررسی هنر او نگاشتم که با عنوان هوکوسای در توکیو منتشر شد. حقیقت اینست که هوکوسای خون بیگانه در رگها داشت و ژاپنی خالص نبود.

چون در خاندان مخصوص (خاندانی از تبار شاهان که از ایران به ژاپن آمدند) چشم به جهان گشودم زندگیم با دیگران تفاوت داشت یا حداقل این در وجودم بود که ریشه های خود را بازشناسم. شناخت این واقعیت نقطه عطفی در زندگیم بود به کار نویسندگی آغاز کردم و تاکنون بیش از سه هزار اثر ادبی و هنری ( داستان نمایشنامه، تهیه فیلم ، کارگردانی سینما و صحنه ) ساخته ام . اکنون می خواهم که درجای کارنامه زندگیم داستان «فرزند ایران» یا «شاهدخت ساسانی» رادر چنددفتر بنویسم ودر آن نشان بدهم که ژاپن عقب مانده آن روزگاران چه تمدن والایی از امپراتوری ایران باستان گرفته ونیاکانم که یکهزارو چندصد سال پیش به ژاپن آمدند چگونه به بنیاد شدن این کشور یاری دادند. (کتاب خانم هیروکونیشی زاوا، پروشیا نو- سوئه ( Perushiya No Sue   ) (  از تبار ایرانی )  رمان و داستانی نمایشنامه مانند است و احساس خود را از زبان قهرمانان کتابش با بیانی گیرا ودلنشین باز می گوید . قهرمانان این داستان از شکوهمندی و شکوفائی ایران باستان سخن می گویند. «شماری از دانشمندان اکنون بر این نظرند که قصه هایی از سفینه قدیم شعری ژاپن مانیو، شو(Manyoshu) یا شعرها ومطالب نقل شده در کوجیکی (Kojiki ) تاریخ افسانه ای ژاپن، فراهم آمده در سال 712 م نیهونگی (Nihongi  ) یا نیهون شوکی(Nihon Shoki  ) نخستین تاریخنانه ژاپن ( تالیف شده در سال 720م ) و دیگر آثار قدیم به خواست ایرانیانی که به این سرزمین آمده بودند یا به قلم آنان سروده یا نگاشته شده است . در اسناد خاندانم ،نیز 27 دستور ، اندرز یا سخن حکمت آموز بازمانده است با بررسی این گفته ها به شگفت آمدم، زیرا دریافتم که به درستی از ایران باستان ، مایه دارد و از آن سرزمین و روزگار است.  خانم نیشی زاوا می گوید که به صحرای کبیر (افریقا) و صحاری مصر رفته اما هنوز ایران را که روح اجدادم در آنجا است ندیده ام  

تبار ژاپنیان

ویل دورانت در تاریخ تمدن خود ( ترجمه فارسی، بخش سوم، ص 1112) درباره خاستگاه ژاپنی ها نوشته است . « درباره اصل ژاپنیان به مانند منشا اقوام دیگر، نظریات گوناگونی اظهار شده است . سه عنصر در نژاد ژاپونی راه یافته است : عنصر سفید ابتدایی که در عصر نوسنگی ( Neolithic ) با هجرت قوم اینو از اطراف رود آموز در ژاپون پیدا شد. عنصر زرد یا مغولی که در حدود قرن هفتم پیش از مسیح از کره یا از طریق کره داخل گردید و عنصر قهوه یی سیاه که از مالایا و اندونزی برخاست  از جزایر جنوبی به ژاپن رسید . در این کشور نیز مانند کشورهایی دیگر صدها سال گذشت تا از اختلاط نژادهای دیگر قوم یگانه ای که دارای زبانی خاص و تمدنی جدید بود، ظهور کرد . البته این اختلاط هنوز کامل نشده است. چنان که اشراف بلند بالا و لاغر و دراز سراز مردم عادی و کوتاه قامت و قطور و پهن سرمتمایزند.»

از ویژگی های رازگونه و شگفتی برانگیز تاریخ و بنیاد کشور افتاب این است که از بیش از 2500 سال پیش خاندان واحدی بر آن پادشاهی داشته اند.

به نوشته هول(J.W.Hall) محقق تاریخ ژاپن نخبگان متقدم ژاپن رزمندگان وحاکمان بودند. و با اینکه تاثیر نظام کشورداری چین موجب شد که سنت رزمندگان در ژاپن از سده هفتم میلادی برای چهارقرن سرکوب شود، در سده دوازده میلادی این طبقه رزمنده اشراف باز در هیات سامورای پدیدار شد و تا عصر جدید ( نیمه دوم قرن نوزده( نمادین ترین نوع رهبر ژاپنی بود زیر رهبری همین سامورایی بود که ویژگی های جامعه ژاپن که با الکوهای چینی تباین دارد ، برآمد ( مقدمه صفحه های 6 تا 12)

آمدن ایرانیان به ژاپن

خانم نیشی زاوا «شاهدخت ساسانی » می گوید که نیاکان او پس از رسیدن به ژاپن در بنیاد کردن معبد بزرگ پایتخت باستانی کشور افتاب سهم عمده داشتند". نیهون شوکی ، تاریخنانه باستانی ژاپن در ضبط رویدادهای سال 654 م. از آمدن کسانی از ایران زمین به ژاپن یاد کرده است .

به نوشته پرفسور ائه ایچی ایموتو ( Eiichi Imoto   )« در تاریخ باستان آمده است که در دوره امپرتوری ملکه سایمی( Dsimri Tenno  ) در روز سوم از ماه هفتم سال 657 م. اسب های چاپار برای آوردن چند زن و مرد که از راه دریا به کیوشو (جزیره جنوب غربی ژاپن ) افتاده بودند، فرستادند. سپس در روز 15 همان ماه در معبد بودایی اسکوکا که تندیس بودایی ساخته شده بود. اورابون ( یادبود نیاکان ) را جشن گرفتند. گفته شده است که یکی ازین آمدگان ، به نام توکووارابیتوکنزوهَشی داچیا ، که رهبر گروه بود، بعدها همسرش را در ژاپن گروگان سپرد و خود و دیگر همراهانش بازگشتند.

«توکوارا یا دوارا تحریف شده نام »دارا« ی ایرانی است .

"هشی" در نام ، کنزو هشی داچیا  در سده هفتم ایرانیان پارسیگ تلفظ می کردندکه به معنی ایرانی است. کنزو نیز در زبان ایرانی میانه به معنی هند(خاستگان بودا) بود . براین قرار ، توکووارا بیتو کنزو هشی داچیا،« دارای بودایی ایرانی» معنی می دهد. ( مقاله پروفسور ئه ایجی ایمونو، نگاهی به رسم اورابون از دیگاه فرهنگ ایران ، ترجمه هاشم رجب زاده در : ایرانشناسی ، سال اول ، ش 4، ص 46.741)

گیکیوایتو( Gikkyo Lto  ) استاد فقید دانشگاه توکیو در فصلی از کتاب خود، کودای پگروشیا ( Kodai Pershiya) ( ایران باستان ) ، درباره آمدن ایرانیان به ژاپن نوشته است ( ص 11تا 22): « یکی از دو فرزند یزدگرد(فیروز و بهرام ) ، فیروز، به چین گریخت و گفته اند که در ایالت شیان در گذشت . اما این محقق نیست . نوکر یا ملازم او به نام دارا به ژاپن آمد و نیهون شوکی نیز از آمدن دارا به ژاپن سخن گفته است. » نوشته سی ایچی ماتسوموتو( Seiichi Matsumoto  ) نویسنده نامور و ایران پژوه فقید معاصر در کتابش به نام از پرسپولیس تا اسوکا نیز به تاریخنامه قدیم ژاپن اشاره دارد که گفته است دو مرد و چهار زن از سرزمین تخارا به ژاپن آمدند (نیهون شوکی، ص 2: 246). او می افزید که سایمی تنو (سی و هفتمین امپراتور ژاپن که در سال های 655 تا 661 بر تخت بود( دین زردشتی داشت . اما نگفته است که این آئین چگونه به ژاپن آمد. به نوشته ماتسوموتو « از آمدن مردمی از تخارا به ژاپن د ر سایمی کی ( Saimei Ki  ) (  تاریخانه ملکه سایمی) یادشده است .اینان باید از ایرانیان ساکن آسیای میانه(سغدیانه)بوده باشند.

ایرانیانی چنددر سده هفتم میلادی در ناحیه اسوکا (Asuka ) ( که کاخ پادشاهی اینجا بود) می زیستند... سنگ کاری بازمانده از این دوره در بناهایی در شمال جزیره کیوشو ، چنان ظریف و دقیق است که ... پیداست این فن از باختر اسیا و از جغرافیای تمدن ایران آمده بود. نقشه دومعبد بناشده در ژاپن در اوایل دوره اسوکا( سده هفتم م) یکی سی تنو جی ( Shitennoji ) و دیگری اسوکا ، قرینه سازی دارد ( اولی به طور کامل و دومی تا حدی ) طراحان معبد اسوکا که از نقشه شی تنوجی الگو نگرفتند، می بایست از مردم سغد بوده باشند، زیرا که قرینه سازی ، ویژگی بناهای ساسانی بود.»(ص 170 تا 175)

مهدیقلی هدایت( مخیرالسلطنه ) در شرح یکی از دیداردهای خود در توکیو همراه میرزا علی اصغر خان اتابک (دسامبر 1903) نوشته است : « از مقررات پروگرام یکی هم بازدید بنادر نظامی است به ناهار وعده داریم ... در سر ناهار یکی از حضار عنوان کرد که وزیر علوم ما در طوماری که از بدنه توخالی هیکل بودائی در اورد معلوم کرد که در غلبه اسکندر یکی از شاهزادگان ایران به ژاپن آمده است و رشته سلاطین ژاپن بدو منتهی می شود. در تاریخ ایران خبری از این مسافرت هست یا نیست؟ برای اتابک ترجمه کردم و جواب داده شدکه در آن هنگامه می دانیم که شاهزادگان ایرانی به جاهای مختلف متفرق شدند. به کجا رفتند نمی دانیم ... در مهاجرت قومی ازموغول مقارن همان اوقات ممکن است از شاهزادگان ایرانی کسی همراه ایشان به ژاپن رفته باشد و الله اعلم ( سفرنامه مکه ص 102)

مهاجرت ایرانیان زرتشتی به شرق دور در دوره های بعد نیز ادامه یافت. چنانکه » پس از رسمیت یافتن مذهب شیعه در دوران صفوی .. برخی از خانواده های که تبارشان به دوران ساسانی می رسید ، از راه اسیای میانه به چین مهاجرت کردند. اعقاب آنها علیرغم محرومیت هایی که تا قرن سیزدهم (هجری ) به درازا کشید، در چین زندگی کردند و حتی به احداث اتشکده پرداختند.«ا( از مقاله جمشید چاکسی : سرنوشت زرتشتیان ایران : مروری تاریخی در : ایران نامه ، سال نوزدهم ش 1-2( زمستان 1379- بهار 1380)، ص 61 تا 78)

گواهی تاریخ و ادب

چینیان ، ایران را پوسی ( Po-Si  ) (گارسی و عرب ها را تا-سی (Ta Si   ) (تازی ) می خواندند. در ژاپن سده های میانه هم به تقلید از چینیان مردم باختر ، آسیا را چنین می نامیدند. ژاپن از راه چین با پوسی رابطه فرهنگی داشت . گنجینه شوءسوئین ( Shosoin ) در نارا (Nara ) این را خوب نشان می دهد . در این گنجینه که از بناهای معبد بودایی هوء ریوجچی ( Horyuji ) است نوشته هایی بر الواح چوبی به زبان های سغدی و پهلوی یافت شده است که گویای این رابطه است .

چنانکه یاد شد ، پژوهندگان ژاپنی در حوزه تاریخ و تمدن ایران باستان مانند ایتو ، ایموتو و ماتسوموتو کوشیده اند تا مسیر و آثار آمدن ایرانیان و فرهنگ ایرانی به ژاپن را بیابند. به احتمال ، اسنادکارایی که برای ساختن معبد بودایی آسوکا از سرزمین کودارا( Kudara  ) ( بخشی از شبه جزیره کره) آمدند، به راستی ایرانی بودند. چون از نام شان چنین پیداست . تندیس های بازمانده در آسوکا وچند آئین مرسوم در ژاپن ، طرح و طرز ایرانی دارد.

هید اگی سوگیتا(  Hideaki Sugita  ) در فصلی از کتاب خود خاورمیانه از نگاه ژاپنی ها زیر عنوان هاشی و تایشی ( صفحه های 16 تا34)نوشته است که در داستان های ژاپن نیز همانند داستان های ایرانی می بینیم کاگویا هیمه (  Kaguya Hime ) در داستان تاکه توری( Taketori ) ( جوان خیزران افکن، نگاشته شده در اوایل سده دهم میلادی) به مردانی که خواستگار اویند ازمون های سخت می دهد : از یکی از اینان می خواهد که جامی جادویی را ، که گمان می رود همان جام جمشید باشد بیابد و بیاوردو به جوانی دیگر می گوید که پارچه نسوز از چین بیاورد. این گونه ظرایف در روزگار باستان از یونان و روم و عربستان و ایران آورده می شد. سوگیتا افزوده است : جالب است که اژدهای آتش بار ، که در داستان های چین و ژاپن پدید می اید در غرب اسیا شناخته شده بود. نیز داستان اوتسوبو (Utsubo) ( درخت میان تهی ) در همان روزگار از داستان تاکه توری گرفته شد. در این داستان لفظ هاشی بارها می آید . داستان چنین است که مردی به نام توشی کاگه ، به نمایندگی ژاپن به چین رفت اما کشتی او در میانه دریا شکست و امواج او را به هاشی افگند. سپس اب سفیدی پدید آمد (خدمتگزار کانون( Kannon ) ، ازبوداهاو او را پیش سه نوازنده کوتو ( گونه ای ساز زهی ژاپنی ) برد. به او سی کوتو هدیه دادند. و او آن را به پادشاه هاشی پیشکش کرد و اجازه یافت که برگردد و پس از 23 سال به ژاپن بازگشت. هاشی در این داستان ، جایی جنوبی تر از ایران است . در آن روزگار ، در دوره حکومت امپراتوریان سلسله سوء (  So ) یا سونگ ( Song ) در چین هم غرب ایران و هم جنوب و شرق اسیا را « هاشی » می خواندند. نوشته ای هم که راهبی بودایی به نام کی سی جو نین در سده سیزده میلادی در سفر به چین و در بندر زیتون از چند بازرگان باختر اسیا گرفته و اکنون در معبد بودایی کوزان جی ( Kozan Ji ) نگهداری می شود ، نشانه ای دیگر از پیوند تاریخی ایران و ژاپن است در این برگ از فردوسی، نظامی و جامع التواریخ 8 بیت شعردارد .

روابط تاریخ ایران و شرق

سرزمین های خاور آسیا ، خاصه چین از دیرباز برای ایرانیان آشنا بود.یکی از محققان چینی در مقاله ای درباره مناسبان دیرین ایران وچین و نیز داد و ستدمردم این دو سرزمین کهن گفته است که حتی پیش از برقرار شدن روابط سیاسی، « مردم این دو کشور با یکدیگر تماس داشتند و تجارت می کردند. و به خاک دیگر در رفت و آمد بودند.» وی می افزاید که ایجاد رابطه سیاسی این دو کشور به اواسط قرن دوم پیش از میلاد می رسد . چه در سال 116 ق. م. از طرف امپراتور چین هیاتی برای دیدار کشور اسکانی آمدند و از آنها به گرمی استقبال شده وحکومت اشکانی هم متقابلا به چین سفیر فرستاد . پس از کشته شدن یزدگر سوم آخرین پادشاه ساسانی در سال 651 و پیروز پسر یزدگر با پسر خود به شهر چان ان (  `Chan An ) آمد و از آنها همچون میهمانان عالیقدر پذیرایی شد. و این هردو در چین بدرود حیات گفتند. (جو- جه - چین ، روابط تاریخی میان چین و ایران ، ترجمه چانگ هونگ تین و ....، در نامواره دکتر محمود افشار ، تهران 1365 ص 2: 46-806) در تاریخ یعقوبی می خوانیم : » کشور چین کشور پهناوری است و هر کس بخواهد از راه دریا به چین برود باید از هفت دریا بگذرد که هر یک را رنگی و بویی و ماهیی و بادی است . جز آنچه در دریای بعدی است .اول دریای فارس است که باید از سیراف در کشتی نشست.... دریای هفتم ... دریای چین است ، این دریا را با باد جنوب سیر می کنند تا به دریای خوشگواری که مرزبای ها  اول معموره آنجاست برسند و از آنجا به شهر خانفو در آیند. کسی که بخواهد از راه خشکی به چین رود در امتداد نهر بلخ (جیحون ) از اراضی سغد، فرغانه ، چاچ و تبت می گذرد تا به چین رسد.

« چین را از خشکی سه مرز و از دریا یک مرز است . مرز اول ترک و تغزغز است ... مرز دوم تبت است .. مرز سوم به قومی وابسته است که آنهارا مانساس می گویند. مرز چهارم که به دریا وابسته است راه آمدن مسلمین به چین است » (احمد بن ابی یعقوب: تاریخ یعقوبی، ترجمه محمدابراهیم آیتی ، بنگاه ترجمه و نشر کتاب تهران ، 1342 ، ص 26-224)

شهزادگان ادیب و هنرمند

به گفته شاهدخت ساسانی ، نام چند چهره معروف ادب و هنر ژاپن در شجره خاندان نیشی زاوا آمده است که از آن میان سی شوناگون ( Sei Shonagon   ) و هوکو سای ( Hokusai )  سی شوناگون ( متولد 965م. در کیوتو) از درباریان امپراتور ایچیجو(Ichijo) و ندیمیه ملکه ساداکو(Sadako  ) در پسین دهه سده دهم ، از برحسته ترین نمایندگان ادب خاور است اما از زندگیش چندان نمی دانیم . شهرت او برای اثر ماندگارش ماکورا نو- سوشی از نخستین نمونه های بازمانده یکی از محبوب ترین انواع ادبی نثر ژاپن موسوم به زویی هیتسو ( Zuihitsu) یا یادداشت های پراکنده است.

هوکوسای (1849-1760م) از معروف ترین صورتگران هنر اوکی یو-نه  ( Ukiyo E ) (نقش پردازی با حک کردن طرح بر لوح چوبی ) است . شاهدخت ساسانی ، والایی این هنرمند را به این مایه می داند که خون ایرانی در رگهایش بود. نیز به سخن شاهدخت ساسانی قطعه 50 در جنگ شعری مانیوء شو ، کهن ترین سفینه شعر ژاپن سروده یکی از نیاکان او ، از شاهزادگان ایرانی است، به مناسبت ساخته شدن کاخ فوجیوارا ( Fujiwara  ) در دوره تاریخ موسوم به آسوکا فوجیوار  ( Fujiwara  ) ( سال های 673 تا703) کاخ پادشاهی و پایتخت ژاپن به فرمان امپراتور تمو (Temmu) به آسوکا در ایالت کنونی نارا ( NARA  ) برده شد. و در اینجا کاخی ساختند بخشی از این قطعه مانیوء شو در اینجا می اید ( از متن ویراسته تروئوسوگا ( Teruo Suga  )  : شاهدخت افتاب ،  در این سرزمین برهنه ، در ولایت فوجیوارا، اینک کاخ خود را می سازد،  تاکه از قصر بلند برهمه این سرزمین فرمانی براند،  تاکه همچون الهه افتاب(خدای خورشید)  از آن فراز فرمانروای کند .

آثار تمدنی از ایران کهن در ژاپن

جغرافیای تمدنی ایران بگونه ای است که هرگاه در مورد هریک از تمدنهای کهن جهان از مصر تا چین سخنی به میان آید صحبت از ایران برای تکمیل مطلب ضروری می نماید.حتی آثار تمدنی هخامنشی و ساسانی در ژاپن بدست آمده است(عجم ، محمد، میراث تمدنی ایران در موزه های مشهور جهان، )

 در ژاپن موزه های:

 

موزه میهو ، موزه اورینتال، موزه شرق باستان . مرکز فرهنگ خاورمیانه در ژاپن.موزه ادو-توکیو .موزه ملی توکیو، موزه سوشوئین نمونه هایی از آثار تاریخی ایرانی را در خود جای داده اند.

بر اساس کتاب موزه میهو MIHO MUSEUM,Takeshi,Umehara, south wing,1997 در این موزه ۱۲۰۰ اثر از جغرافیای تاریخ و تمدن ایران و 33 اثر ساسانی و صدها اثر دوران هخامنشی وجود دارد بخشی از آثار باستانی در این موزه مربوط به تمدن آمودریا است ( Oxus Civilization گنجینه ای بسیار گرانبها که در منطقه مرزی افغانستان و تاجیکستان کشف و بعدها توسط باندهای مافیایی به سرقت رفت بخشی از این اشیا طلایی ذوب و به طلا فروشان فروخته شده است بقیه سر از گنجینه های اروپایی در آورد و تعدادی از آن به گنجینه دار ژاپنی فروخته شد. . موزه میهو مجموعه خصوصی اشیا عتیقه(انتیکا) آسیایی و غربی میهوکو کویاما را در خود جای داده‌است عمده خرید این موزه در دهه ۱۹۹۰ انجام شد. بیش از دو هزار قطعه در نمایشگاه دائمی وجود دارد که تقریباً ۲۵۰ قطعه در هر زمان نمایش داده می‌شوند  در میان اشیا موجود در این مجموعه بیش از ۱۲۰۰ شی وجود دارد که به ایران و آسیای میانه دوران هخامنشی مربوط می شود.

33 اثر بسیار گرانبها و کم نظیر در موزه میهو ژاپن قرار داردبرخی از آنها عبارتند از :

جام ایران، ساسانی نور قهوه ای مایل به قرمز، نور بژ، شیشه بی رنگ است.

بشقاب با حیوانات شکار شاه ایران دوره ساسانی.

گلدان ایران، دوره ساسانی نقره ای زراندود.

جفت پارچ با الگوی سه پره ایران، دوره ساسانی نقره ای طلایی.

جام تخم مرغ شکل از ایران در موزه میهو ژاپن سده یازدهم یا دوازدهم میلادی جنس:طلا

جام سه مرد ایستاده که با گل های رز از یکدیگر جدا شده اند.از ایران سده 13 یا 14 پیش از میلادجنس: الکتروم

تکوک شکل بز کوهی ششم پیش از میلادجنس: نقره، الکتروم ظرف تزیین شده با حیوانات مختلف از جمله شیر و بزکوهی

ظرف به شکل حمله ی شیر به گاو سده هشتم تا ششم پیش از میلادجنس: نقره و طلا

تنگ آب با دسته هایی به شکل بز کوهی و بز کوهی بالداراز ایران ششم پیش از میلادجنس: نقره و طلا

جام با نقش گوزن در میان درختان هزاره ی نخست پیش از میلادجنس: طلا. کتری با تندیسک های بز کوهی دوران: پیش هخامنشی سده هفتم پیش از میلادجنس: نقره

گلدان باریک گلابی شکل، با یک لبه عمودی، گردن باریک، یقه مهره ای و پای تخت، با چهار چهره زن رقاص برهنه تزئین شده است، که هر کدام در یک چهارم بوده و به سمت یکی از چهره های مجاور قرار گرفته اند.

موبدان موبد ساسانی کرتیر(کردیر) بالا تنه ساخته شده از برنز با چشمانی سیمین/نقره‌ای، بخشهایی از آذین این پیکره نیز نقره‌کاری شده است. کرتیر همانند نگاربرجسته‌هایش نشان قیچی بر کلاه خویش دارد و بدون ریش است  تعدادی از آثار ساسانی در موزه های توکیو و نارا نگهداری می شوند  .

  و همچنین دستنوشته پارسی ژاپن که در یک معبد نگهداری می شود.

برگرفته از مقاله های : ایران ساسانی و ژاپن، دکتر هاشم رجب زاده 1381،

 * چراغ برات و ابون نوشته دکتر محمد عجم منتشر شده در وب سایت دریای پارس 1399.

دکتر محمد عجم، میراث تمدنی ایران در موزه های مشهور جهان:

https://web.archive.org/web/20180831174107/http://parssea.org/?p=8974

 

 http://www.persiangulfstudies.com/fa/NEWSVIEW/436

اهمیت زبان فارسی در عصر دهکده جهانی. تاثیر فارسی بر زبان و ادبیات عرب


اهمیت زبان فارسی در عصر دهکده جهانی

فرهنگ و تاریخ > جهانی‌شدن- همشهری آنلاین- محمد عجم: 1385 

تاثیر فارسی بر زبان و ادبیات عرب

از زبان فارسی واژگان زیادی بشکل های مختلف به زبان عربی وارد شده است.در زبان عربی واژگان بسیار زیادی وجود دارد که به آنها معربات یعنی عربی شده می‌گویند. ریشه بسیاری از معربات هنوز ناشناخته‌است سازمان استاندارد سازی عربی کوشش فراوانی کرده تا ریشه اینگونه کلمات شناسایی شود اما بدلیل اینکه در عربی سازی واژگان بیگانه عموما بطور کامل برهم ریخته می‌شود نمی‌توان بسادگی اینگونه معربات را ریشه یابی نمود. گفته می‌شود حدود ۵ هزار واژه معرب از کلمات رایج در زبان فارسی به زبان عربی راه یافته‌است. از جمله آنها گناه(جناه)-کنز(گنج).سراج(چراغ) جص – مجصص و مشتقات آن (از گچ) و اساطیر و اسطوره از stori   سانسکریت  و خارطة و خوارط از carta و منهی عنه و نهی از نه No فارسی و سانسکریت

Shimla In5Jul2013  (43)

زبان فارسی در سده‌های نخستین هجری از زبان عربی تأثیرات زیادی نپذیرفت، زیرا خاستگاه زبان فارسی دری خراسان بود، و به دلیل دوری از خلافت عباسی و سرزمین‌های عربی و نیز علاقهٔ مردم خراسان به فرهنگ ایرانی و پیش از اسلام، واژه‌های عربی چندان در زبان فارسی راه نیافتند. اما پس از سده‌های پنجم و چهارم هجری و پس از گسترش زبان فارسی دری به سوی غرب ایران و نزدیکی به مردم عرب، نفوذ زبان عربی در فارسی بیشتر و بیشتر شد.

هنگامی که زبان فارسی از خاستگاه نخستینش خارج شد و به سوی غرب ایران و نواحی ری، اصفهان، آذربایجان، طبرستان و … گسترش پیدا کرد، در این نواحی هنوز زبان عربی زبان رسمی و علمی بود. و بر اثر مجاورت زبان فارسی در این نواحی با زبان عربی و نیز درآمیختگی با لهجه‌های محلّی، دگرگونی‌هایی در این زبان روی داد. از جمله از سادگی اوّلیه دور شد و واژها و تعبیرات عربی بیشتری را به خود گرفت. پس از آن به آرامی زمینه برای آرایش‌های لفظی و توصیف‌های ادبی در کتاب‌ها فراهم شد.

پروفسور ریچارد دیویس می گوید: وام گیری زبان فارسی از زبان عربی به واژگان  بیشتر به  مترادف مربوط است و زبان عربی، تاثیری بر ریخت‌شناسی زبان فارسی نداشته‌است به جز چند مورد معدود همچون طریقهٔ جمع بستن در زبان عربی که برای آن دسته از واژگانی که از عربی به پارسی آمده، بکار می رود همانطور که در زبان انگلیسی هم لغات وام گرفته از لاتینی به همان شکل لاتینی خود جمع بسته می شوند. و به همین  روش  هسته ی اصلی زبان و واژگان پارسی از زبان پهلوی و پارسی میانه منتقل شده است و دستور زبان فارسی کاملا مشابه دیگر زبانهای اروپایی هم دورهٔ خود است.

پروفسور ژان پری زبانشناس در دانشگاه شیکاگو معتقد است: اثر گذاری عربی بر پارسی از قرن نهم میلادی و با تلفیق اسلام و سیستم نوشتاری عربی ممکن شد. این میزان تاثیرگذاری در حدود هشت هزار لغت در بیست هزار واژگان روزانه ی قرن نهم میلادی (در حدود چهل درصد) و در بازه ای از حداقل کمتر از نه درصد با فراوانی دو و چهار دهم درصد در شاهنامه و تا حداکثر بیش از پنجاه درصد با بسامد بیست و پنج درصد در آثار کلاسیک و نوین فارسی است.

قانون ها و قاعده های زبان عرب بر فارسی اثر گذاشته یکی از آنها کاربرد جمع مکسر عربی است که فهم فارسی را برای غیر فارس زبانان مشکل می‌کند (مانند : ادویه- اشربه- اغذیه -اساتید – بساتین – دساتیر- خوانین – دهاقین – بازارات – اساطیر- عشاق- میادین – اکراد – افاغنه – بجای دوا- شربت – غذا- استاد – بستان‌ها – دستورها – خان‌ها – دهقان‌ها – بازار – استوره ها – عاشق ها – میدان – کردها ، افغان‌ها که همگی باید با افزودن” ها” جمع بسته شوند نه بصورت مکسر عربی. علامت جمع در فارسی “ها” و “ان” و در محاوره در اکثر موردها فقط”ا” است مانند:افغونا- کردا- بلوچا- مردا- خیابونا-

نظر به اینکه زبان عربی جزو 10 زبان مهم کنونی دنیا است و 200 میلیون متکلم و یک میلیارد مسلمان کم و بیش با آن آشنایی دارند در این بخش به تاثیر زبان فارسی بر عربی می پردازیم و برسی تاثیر فارسی بر سایر زبانها را به زمانی دیگر وامی گذاریم .

هیچ زبانی در دنیا نیست که از سایر زبانها واژه گان قرض نگرفته باشد، همه زبانها از همدیگر تاثیر گرفته اند زبانی که وام نگرفته باشد زبان های مرده است  هرچقدر زبانها تاثیر بیشتری گرفته باشند زنده تر شده اند  و این هیچ عیب نیست  مهمترین زبان فعلی جهان (انگلیسی )تقریبا 75 درصد کلمات خود را از سایر زبانها بویژه انگلو- جرمن و لاتین گرفته است. اسپانیولی و پرتغالی 95 درصد زبان و ادبیاتشان یکی است با این وجود خود را  دو زبان مختلف می نامند .

زبان عربی و فارسی نیزازهمدیگر واژگان زیادی وام گرفته اند بطوریکه بیشتر اصطلاحات فقهی،مذهبی و حقوقی از زبان عربی گرفته شده است اما عربی نیز به نوبه خود واژگانی بصورت دست نخورده و واژگان زیادی بصورت برهم زده شده (بشکل قالب های معرب) از فارسی وام گرفته است.

به تازگی  یک نویسنده  عرب حدود  3 هزار کلمه عربی را که ریشه فارسی دارند به همراه توضیحات برای هر کلمه آورده است. این نگارنده با ترجمه آن کتاب  600 کلمه بر آن افزوده که امید است بزودی منتشر گردد.  قبلا نیز جوالیقی 838 کلمه و در کتاب المنجد 321 کلمه و ادی شیر در کتاب خودش 1074 واژه فارسی را توضیح داده است.

می دانید سه هزار کلمه از فارسی یعنی هرکلمه  می تواند در زبان عربی به 70  صیغه ، وزن  و یا قالب دیگر در آید این خصلت زبان عربی است  برای نمونه از کلمه  پادشاه  در زبان عربی دهها کلمه ساخته شده   شاید بندرت فردی باور کند که واژه اشتها، شهوت، شهی، شهیوات، شاهین- شیخ ،بدشاو- پاشا، باشا همگی  از کلمه پاد شاه گرفته شده باشد. استیناف از کلمه نو و از واژه گناه  کلماتی مانند  جناه ، جنایی و جنحه- جناح – جنائیی- جنحه-  مجنی ، جنایت-  جان – یجان و صباح از پگاه  و الی آخر.

اما اگر با قواعد و قالب های زبان عربی آشنا باشید براحتی قبول خواهید کرد که کلمه اوراش (ورشه)  از  work shop   گرفته شده  و هامش و حاشیه از گوشه و شکایه از گلایه .

شعر حماسی‌ و پهلوان‌ نامه‌های‌ ملّی‌ در ایران‌ پیش‌ از اسلام‌ همواره‌ از محبوبیّتی‌ گسترده‌ برخوردار بوده‌ است‌. ادبیات‌ فارسی‌ در این‌ زمینه‌ نیز همچون‌ بسیاری‌ از زمینه‌های‌ دیگر بسیار غنی‌ و تاثیر گذار بر ادبیات عرب و بر تمام فرهنگ های منطقه و جهان بوده است.
 
سرودن‌ شعر فلسفی‌ و مطرح‌ کردن‌ مباحث‌ کلی‌ فلسفی‌ در اشعار فارسی  که‌ به‌ زبانی‌ ساده‌ گفته‌ شده‌ است‌. کلیله‌ و دمنه‌ نمونه آن  است  که‌ ابتدا از متن‌ اصلی‌ سانسکریت‌ به‌ پهلوی‌ برگردانده‌ شد و ‌ در سده‌ی‌ ششم‌ میلادی‌ و در زمان‌ پادشاهی‌ خسرو انوشیروان‌ (نوشیروان‌ دادگر) به‌ ایران‌ آورده‌ شد. 
این‌ کتاب‌ در همان‌ اوان‌ از پهلوی‌ به‌ سریانی‌ درآمد. در نخستین‌ دوره‌ی‌ اسلامی‌، ادیب‌ مشهور ایرانی‌ ابن‌ مقفّع‌ آن‌ را از پهلوی‌ به‌ عربی‌ درآورد. این‌ اثر بعدها به‌ دست‌ رودکی‌،  به همراه  سندباد نامه  به شعر درآمد.

حداقل 15 نویسنده  بزرگ ایرانی در شکل دهی ادبیات عرب نقش داشته اند که سیبویه از جمله آنها است  معمولا این  دانشمندان ایرانی را  که درادبیات ، طب، کیمیا، تفسیر و معارف دینی، در نجوم، موسیقی، جغرافیا و در زبانشناسی و تاریخ خدمات بی نظیری نتنها به جامعه عرب و اسلامی بلکه به جامعه بشریت نمودند را در کشورهای عربی به عنوان عرب می شناسند  همین دانشمندان بودند که از مصدرهای فارسی با استفاده از ابواب و قالب های گرامر عربی صدها کلمه جدید ابداع و به غنای ادبیات عربی افزودند.

آنها همچنین  در ادبیات فارسی با استفاده از مصدر ها و قالبهای  عربی  کلماتی ساخته اند  که  بعدها بسیاری  به ادبیات عرب وارد  شده اند  مانند سوء تفاهم ، منتظر و …

در ادبیات فارسی از واژگان پارسی ولی  با کمک قالب های عربی واژگانی ساخته شده که تعدادی از آنها به زبان عربی نیز راه یافته اند مانند: استیناف ( از نو، درخواست نو و تجدید نظر)، تهویه ( از هوا بر وزن تفعیل) وزن توزین و   ….. و …

زبان های گروه سامی و  عربی   بخش اعظمی از واژگان  خود را از فارسی گرفته اند که در مورد عربی بدلیل ماهیت صرفی و قالب های متعدد آن  واژگان فارسی بیشتر در شکل مفرد و ساده  آن  قابل رد یابی است و  بدلیل  ذوب شدن  مفردات  در قالبها و صیغه ها  رد یابی آن  مشکل می شود  اما زبان فارسی از معدود زبانهای دنیا است که  که تقریبا عموم واژگان وام گرفته را بدون دستکاری و بدون  حذف آوا و حروف می پذیرد  بویژه کلمات قرانی را  بدون هیچ تغییری پذیرفته است مانند : صالح – کاذب – مشرک – کافر و …

indian palace

از اینجا است که بسیاری اعتقاد دارند  باید هدف از  بیگانه زدایی از زبان فارسی ، نه حب و بغض نسبت به بیگانه بلکه باید تلاش برای آسان کردن فارسی از یکسو و پویا و زنده نگه داشتن آن از سوی دیگر  پیش نظر باشد.

بطور نمونه کاربرد جمع مکسر عربی فهم فارسی را برای غیر فارس زبانان مشکل می کند  (مانند اساتید – بساتین – دساتیر- خوانین – دهاقین – بازارات – میادین – اکراد – افاغنه – بجای  استاد – بستان – دستور – خان – دهقان – بازار – میدان – کرد ، افغانی که همگی  باید با افزودن” ها”  جمع  بسته شوند   نه بصورت مکسر عربی.

 اما بنظر نمی رسد خارج کردن واژگانی که در اصل ریشه فارسی دارند کمکی به پویایی زبان فارسی کند و بسیار گفته و شنیده شده که افرادی ما را از بکار بردن  بعضی کلمات  مشترک که در فارسی و عربی از قدیم وجود دارند برحذر داشته اند بطور نمونه می گویند نگویید جنایی و استیناف – فن – صبح- نظر  بگویید کیفری و تجدید نظر- پیشه، بامداد ، دید و … نگویید خیمه یا مخیم  بگویید اردوگاه و  نگوئید …. بگویید حال اینکه  بیشتر اینگونه کلمات ریشه فارسی دارند در همین مثال های گفته شده به ریشه  جناح  که گناه است و کلمات جنائی – جنایت- جناة- جناح- جنحه – مجنی له و علیه جنی یجنی و ….. همگی از ریشه جناه یا گناه ساخته شده .

استیناف از بردن واژه” نو” به باب استفعال بدست آمده  و استانف – یستانف و …. از آن بدست آمده  فن از واژه پن و پند  ساخته شده و در صیغه های مختلف عربی فن – یفن – فنان –  تفنن – متفنین و … و ….. از آن ساخته شده است.

صبح از صباح و صباح از پگاه  ساخته شده  و مصباح و …… از آن ساخته شده است . نظر عربی شده ” نگر”  است  انظر- نظر ینظر منظر و  …. از آن ساخته شده  است .

خیمه از واژه پهلوی گومه  و کیمه( به معنی کلبه) گرفته شده و خیام مخیم خیم یخیم  صرف شده است   در مورد واژه گان لاتین نیز گاهی همینطور است مانند کلمه بالکن – بنانا ( موز)  بانک  که هر سه  ریشه فارسی دارند.

چه نیازی است بجای عبارت دار آخرت  که در اصل  فارسی است  عبارت سرای دیگر را بکار بریم  و یا بجای بالکن  که لاتین شده  همان بالاخانه است و از طریق ترکی به فرانسه راه یافته و بجای  واژه گان بین المللی  پارتیزان( پارتی- پارسی ) و …. بنانا ( بندانه ) که از طریق عربی به لاتین راه یافته  کلمه دیگری بکار ببریم  حذف و یا جایگزینی   واژگان بین المللی  مانند رادیو – تلویزیون – کامپیوتر و …  که در همه زبانهای دنیا   نزد مردم جا افتاده است نیز نباید اولویت  باشد.

بسیاری از کلمات مشترک فارسی و عربی اگر مورد کنکاش قرار گیرند ریشه فارسی آن معلوم می شود بطور نمونه تقریبا بندرت  کسی  در عربی بودن  کلمه کم (چن؟چند؟) – جص ( گچ) – رباط – بیان –  نور، دار الاخره ، تکدی ،  رجس ، نجس  و یا باکره ( پاکیزه) ترجمان تردید کرده است   اما در حقیقت  همه اینگونه کلمات یا بطور کامل  فارسی هستند و یا معرب شده  هستند.

بطور نمونه برای کلمات  فوق در زبان عربی ریشه  و مصدر  حقیقی وجود ندارد  و وزن بعضی از آنها نیز عربی نیست  کلمه نور بر وزن کور و دور و خور است.اگر نور با همین شکل فارسی نباشد حتما معرب شده  خور ( به معنی خورشید و روشنایی) است – رباط در فارسی به  معنی اسطبل است رباط الخیل یعنی خانه یا پرورشگاه اسب ریشه آن به رهپات و یا ره باد برمی گردد .نجس  و رجس هر دو از واژه زشت و جش  گرفته شده اند.” دار” در زبان فارسی به معنی دارنده – پایه – ستون – تنه درخت  بکار می رود مانند دیندار – داربست دار و درخت  اما در عربی آنرا در معنی خانه بکار گرفته اند مانند دارالجانین. دار الحکمه و …

قرآن شناس ، زبان شناس و پژوهشگر نامی انگلیسی زبان، جفری آرتور را عقیده برآنست بیست وهفت کلمه قران ریشه فارسی دارد از جمله :

سجیل: معرب سنگ وگل، اباریق: جمع ابریق، معرب آبریز، تنور، مرجان، مِسک: معرب مِشک، کورت:  کور شدن ، تاریک شدن – تقالید: ، قلاده، جمع تقلید، بیع: خرید و فروش، بیعانه(بیانه) قسمتی از پیش پرداخت. جهنم – دینار پول مروج ایرانی قدیم (یک صدم ریال) زنجبیل: معرب زنجفیل، – سُرادِق: سراپرده، – سقر: جهنم، دوزخ – سجین: نام جایی در دوزخ، زندانی – سلسبیل: سلیس، نرم، روان، گوارا، می خوشگوار، نام چشمه ای در بهشت-  ورده: پرگه ،گل سرخ – سندس:  دیبای زربفت لطیف و گران بها- قرطاس: کرباس – کاغذ، جمع آن قراطیس – اقفال: جمع قفل – کافور – یاقوت .

بعضی  پژوهشگران  تعداد واژگان فارسی قرانی را تا یکصد عدد برآورد کرده مانند:
سراج = چراغ – دار – غلمان = گلمان  جوان گل رو  – زمهریر- کاس یا کاسه – جُناح: گناه، – رجس = زشت – خُنک: سرد- زُور: قوه، نیرو، عقل-  شُواظ: زبانۀ آتش، شعله، حرارت، درحال ذوب شدن –  اُسوَه =  الگو = – فیل: پیل – توره: شغال، حیوان وحشی –  عبقری ( آبکری آبکاری)=  زیبا سازی=  کنز(گنج)-  ابتکار  جای نیکو، درخشان، نفیس – زبانیه:  نگهبانان دوزخ،  زبانه کشیدن شعله های آتش- زانی زنا – ابد: جمع آن آباد،جاودان-   قمطریر: شدید، سخت، دشوار-  نجس: ناپاک، پلید-  بررُخ: مانع وحایل بین وچیز –  تَبَت: نابودشده، قطع شده، تب و تاب یافته – سخط: خشم گرفتن برکسی، غضب –  سُهی: (بگونۀ سها)، ستارۀ کوچک و کم نور در دب اصغر. اریکه = اورنگه = ارائک به معنی بالش و متکی  چندبار در قران تکرار شده است. برهان = دلیل  در  قران  برهان و براهین آمده است- برج =  تبرج – زینت – الجزیه = گزیت = توبه 29 –   الجند = گند -= یس 75  جند و جنود –

 این کلمات ریشه و بنیاد فارسی داشته که به فراخنای زبان عربی درآمده ومشتقات آنها با دلایل مبسوط از جانب محققین توضیح شده است . و نفوذ  واژگان از پارسی به سایر زبانها  خود نشانه اصالت ، کهن بودن و گستردگی و نفوذ زبان فارسی  و زنده بودن و اهمیت آن در همه زمانها را  اثبات می کند .

Shimla In5Jul2013  (43)

واژگان فارسی بصورتهای ذیر به زبان عربی داخل شده اند

1- بدون تغییر یا با کمترین تغییر مانند: بند= بند= بنود – (سکر)  شکر- شیرین- ارش – بخشش – دیبا- آشوب- اوباش- ابریشم= ابریسم – خیار- عدس – لوبیا – شادان – شاذان-  بادام – استاد- خبر – درویش- استاد – دیوان  و … 

2- با تغییر، حذف و تبدیل  حروف پ- ژ-چ- گ که در زبان عربی وجود ندارد به صداهای دیگر مانند چغندر= شمندر- چنده چیه؟ = شنوه-  پگاح = صباح – پند- پن = فن- گاومیش = جاموس – گلنار= جلنار- چلیپ = صلیب-  چین = صین  چارسو = شارسو- دیباچه = دیباجه- گدا= کدا= تکدی – لگام = لجام – چمران= تشمران – گرنادا= قرناطه – خانه گاه = خانقاه – گزیه = جزیه – گعک = کعک = کیک – گنجینه = خزینه –  پرده – برقه و …

3- تغییر حروف ک به ق و  خ –   مانند کاسپین = قزوین= کله= قله- کوروش = قورش  – کسرا = خسرو – 
 
 تغییر کلی : گاهی در  تبدیل واژه پارسی به زبان عربی  هیچ اثری به جز وزن واژه فارسی باقی نمانده مانند:  چند؟ چن ؟ = کم – گچ = جص مجصص – زشت= رجس- پسک = برص – گنج – کنز –  و …

4- کاربرد کلمات در معنی متضاد با فارسی و یا غیر معنی اصلی  مانند: خوبه = خیبه – زرابی ( قالی)

5-  به هم ریخته شدن تمام صدا و حروف مانند:باغ = غابه –  باغات= غابات

6- یک کلمه از فارسی چند بار و به معنی های مختلف وارد عربی شده مانند از کلمه باغ = باقه به معنی دسته گل و کلمه غابه به معنی جنگل ، ساروج  به معنی نوعی ملاط سیمان و آب انبار و سهریج صهریج به معنی  تانکر  

7- حذف سایر آواها  مانند : نارگیل = ارکیل-     آبریز= ابریق

8-    گاهی در  تبدیل واژه پارسی به زبان عربی  تنها یک  حرف از  واژه فارسی باقی مانده  مانند: گوشه = حاشیه = هامش = حامش- جشن = دشن = تدشین- سنگ = سنج = صنج – چار راه  = شارا= شارع  –  شاد یشید=  شادی اناشید = جشن = دشن=  تدشین – = تایگر= بایبر = ببر = نمر ( نمور) و …

9-  گاهی در ادبیات زبان  فارسی از مفردات  فارسی و یا عربی کلماتی ساخته شده و بعد به ادبیات عرب نیز راه یافته است مانند فهم و  سوء تفاهم – تهویه

10- حذف و یا تغییر و تبدیل هر یک از حروف عله ” و . ا.ی”  به یکدیگر مانند
 جوراب= جورب – خوب= خید = خیر- 

11-  تبدیل  ا  به هـ  و تبدیل ز به س  مانند : اندازه = هندسه  –  اندام = هندام –

12- گاهی در  تبدیل واژه پارسی به زبان عربی  دو  حرف از  واژه فارسی باقی مانده
مانند: آیین = دین – 
گاهی در  تبدیل واژه پارسی به زبان عربی   آواهایی به آن اضافه شده مانند:
ستون =  اسطوانه = استوانه – سروج  ساروج سهریج  صهریج

بعضی غلط های رایج

بسیاری از مردم  به غلط کلماتی مانند تاج –  خبر-  بیگ –  دهقان – خاقان – خان  را به زبانهای دیگر مرتبط می کنند در حالیکه بطور نمونه  دهگان  یا دیهه گان ریشه  کلمات دهقان – خاقان و خان است.

گاهی در زبان فارسی نیز   آواهایی  مانند گ – ش – پ و ذ   به آواهای  ج – س – ف  و ذ تبدیل  شده است  مانند گرگان = جرجان – شوش = سوس پند- فند – استاذ = استاد و گاهی گ در آخر کلمات به ه تبدیل شده  مانند گردگ = گرده

نمونه هایی از  کلمات فارسی در ادبیات امروز عربی . 

واژگان عربی با ریشه فارسی

 

 وزیر. وزارت. مرزبان. اسوار. دیوان. برید. ورد(برگ- گل )- ورق . دین.  مصر ( میثرا- الهه الشمس) . تاج. سفته – چک – خنجر – جوشن- خود-   خدنک – ساروخ – هاون – ستون استون استوانه –  نام ستارگان :هرمس ناهید.بهرام. مهر.کیوان. تیر ، ماه ، بروین. ناهد  و در موسیقی نای  نی سورنا  بربط تنبور  صنج سکاح سیکاه – بغ  بگ بیک (بعضی به غلط این واژه را ترکی می دانند)  به معنی ارباب امیر خداوند رهبر دینی، مرشد و هدایتگر است که بغ دخت( بیدخت) ایزد بانو نام دیگر آناهیتا فرشته آبها و پاکی. بغداد- جم – عجم –  دیباچه = دیباجه . امیر- میر –  پاک  پاکیزه = باک باکره –  پگاح = صباح – پیام= بیان –  پروانه فروانه = فرواشه فراشه –     ابریق= آبریز-  اندازه = هندسه  –  اندام = هندام – بخشیش = بخشش- الجاموس = گاومیش- جلنار = گلنار- شمندر= چغندر- سکر= شکر- فن= پن(پند) صلیب(چلیپا)-

استاذ –  دور-  دوران – دوریه – لج لجاجت لجوج . تریاک= تریاق – شاد ( فرح ). شادان.شاذان . شیشه. رزق(روزیک). لگام = لجام . هزاره = حضاره (تمدن)  حور= حوریه . فتیله . فارس- فرسان – جهنم – راز- رمز-  بند- بنود. زیور= زینت . خیار . جربزه.  صابون . گچ = جص . غوغا.سوگ( تونل )= سوق . چهار سو = شارسو. زنانی (زننما) زانی. زانیه. زان – دین – دستور -. کرباس= قرتاس –  گدا= کدا تکدی . قاب ( کاب)  کعب –  بته = پته= بطاقه(بلیط) –  کلات قلات= قلعه قلاع  – دلو دوالی  – رنگ= رنج. روزنامج –  خانه – پادشاه =پاشا= باشا- شاهی = شهی( لذیذ)- شاهین- شاو- شاحنه – باشه (نوعی شاهین)  . شیرین .شمع  و شمعدان . – شلوار=  سروال سراویل –  مهرگان = مهرجان- آبخانه – آباد – آبدان = حوض – آبدست= وضو- آجر= آجر آگر آجور- آخور = اصطبل- آزاد مرد = رجل حر – آستانه = دربار- آسمان خون = آسمان گون – آهن

 اباش = اوباشه = اوباش – ایوان – دیوان – اخش = خوش – ارجمند = با ارزش  عزیز- ارجوان = ارغوانی – شراب-  ارزن = ارز-  ارگ – بورگ = برج –  انجمن=  الهنزمن –  الماس    =   الماس –  انبار =  الانبار –  انبان =    انبان  -استبرق در قران آمده است اصل آن استبرگ – انبوب – انجر – اسوه  در قران در چند آیه تکرار شده است  اسوه از کلمه پهلوی آسا   به معنی نمونه  گرفته شده است.اساور = اسوار به معنی اسب سوار – اشتربان = شتربان – بابا – باذام- بیجامه-   باذنجان=  باذمجان- بندر- پاپوش چی = پاپوش=  بابوش- بابونج = بابونه = پونه  باج = باژ= مالیات و زورگیری – باجه = پاچه – باجایه = چادر نقاب = پوشش- باخ = باختن – باداش = پاداش  –بادزهر = پادزهر- بادگیر-بادکیر – بادنج = جوز هندی – بادهنج = بادهنگ –  باده = می – بارجاه = بارگاه = کاخ و قصر = بارجه = کشتی جنگی – بارجین = قاشق– باره = پاره = بهره – بارود= باروت- پارولا= مکر و حیله – باری = بوری  حصیر- باریچی – باروتچی – باز= عقاب – بازار= سوق- بازدار= صاحب عقاب- بازرباشی= بزرگ بازار- بازرکان= بازرگان- بازوبند= باصوبند- بازی = ملعبه- بازیار = مربی شاهین و عقاب- پاسبانی = نگهبانی شب- باسقانی = بازرس- باشق = باشه نوعی عقاب-  باطیه = پاتیل = بادیه- باغ = باغ – باغبان = باقدار- باغستان = بوستان – باک = پاک – بال = بال –   باله = جوراب محکم از کلمه پیله گرفته شده و رقص باله از این کلمه است) پالوته= بالوظه= فالوذج = پالوده –  بانو – بانوان- بانوکه= بانوچه – نمر = ببر= شیر اسد-  بخشیش = بخشش برجد = لباس برچم = برچین – پرچه = یاره – برخ = سهمیه – برخاش = پرخاش باقة = دسته گل باغ گل –  باغ داد .بغ داد  =  بغداد-  برزخ = پرژک = پردک = پرده = برقع – برزغ = پرذوق  پر نشاط-  برزه = برزکار-   بسط= بساط- از کلمه پوست  پهن کردن  بسط کردن و بساط کردن . بست = بستن – بستان از بو استان و یا باغ استان گرفته شده است. بستان = بگیر –بستانبان = باغبان-  پستان = پستان –بغداد = بغ داد = خدا داد- باغ داد – بغوان = باغبان – بقجه = بقچه – بلاز= بلاژ= شیطان- بلاس = پلاس- بلبل- بلدام = پلید اندام = بلندم – بلس = پلوس = ابلیس – بلشت = پلشت = نجس – بلکون = بالگون – بلند= بلند- بلنک = پلنگ –بهادار= ثروتمند- بهار= بهار نوعی گل – به به = به به – بهبوذان = بهبود= شاد- بهرس = بهی = زیبا – پهریز= پرهیز- بهزر= به زر- بهلول – بهلوان = پهلوان- بهو = صوفه = ایوان – بوتقه = بوته = قالب – بوتین = پوتین – بوران = باران – بشارت – بوس = بوسه –  بهلول از  پهلوان – بهلوان = پهلوان – پوچ = بوش (خسارت)-  – برهوت = بیابان –  برو = برو-  بر.از= پرواز- برید= بردن نامه – باز = عقاب و پادشه = باشه  = شاهین- بذر= دانه

بزکوار= بزرگوار- بس = بس است – بساط= بسط= پهن– مرجان- بشکیر = پیشگیر= پیشبند- بشم = پشم = تخم– بط= پت= قوی دریایی – بطریق = پاتریک = رهبر = یونانی اصل – بغداد= خداداد- بغداد= باغ داد = بهشت- بغشور = کاشور- بقجه = بقچه – بقسماط =  پخت مال نوعی نان خشک (پی تنوری ) 

فتحعلی شاه در کاخ ریاست ج  دهلی
بقلاوا= نوعی شیرینی –بلاس = پلاس = زیلو و زیر انداز دراویش – بهبوذان = مسرور شاد- بهرامج = نوعی درخت- بهرم = بهرمان = نوعی پرنده – بهزر = بهترین زر-  تبان = تنبان – تبر = تبر = طبر – تبرج = برج = زینت ( در قران احزاب 33-  تخت = تخته  خواب – تخدار = پادشاه – تور = نوعی نخ – ترس و مترس نوعی چوب حائل – ترسانه = انبار مهمات  در زبان ترکی و عربی  – اما اصل آن از ترس فارسی گرفته شده  است – تبرج = آیه 33 احزاب – از برج فارسی به معنی زینت و آرایش – تخت = تخت = سریر – التخدار = صاحب قدرت – توتیا = پودر سنگ – اکسید آهن – این کلمه به زبانهای اروپایی نیز رفته است.توت = توت  میوه توت و درخت توت – – التور و طست = تور و طشت  دو نوع ظرف هستند. تور نوعی سبد و نوعی بافتنی است- التیر = تیر = تیرک = ستون چوبی – تیغار = تغار. 
الجادی = الشادی = نوعی شراب زعفرانی- الجارق = چارق = نوعی کفش  الساروخ نیز گفته می شود ساروخ همچنین به موشک نیز گفته می شود.

جاش = جوش – جاکوش = چکش – الجام = جام = کاسه = تاس – الجاموس = گاومیش – جان = جن  = جن و پری – الجاه = جایگاه – الجاوشیر = گاوشیر –جردقه = گرده = گردگه = یک عدد نان – الجرز= گرز- الجرف=  توبه 109= جرف = گررف – الجرم = گرم – الجرماق = ؟- جرموق = گل موگ  نوعی کفش الجزاف = گزافه گویی – جزدان = جلد قران  – الجزف = گزاف = زیاد = بی اندازه –الجص = گچ = جبس = چسب –  بعضی اشتباها این کلمه را یونانی د دانسته اند در حالیکه جبص و جیس همگی از کلمه گچ می باشد.جفت= جفت= زوج –الجل = گل – – الجلاب = گلاب – این کلمه به فرانسه نیز رفته است = جولپ – تولیپ – جلاهق = کلاهک = نوعی تنفنگ – جلبان = گلبان – الجلجلون = گلگون – چکین = سکین – الجلسان = گلشن- الجلنار = گلنار = گل انار – – جلنسرین = گل نسرین – الجلوز = دانه صنوبر – جم = جمشید = عجم – الجمان = گمانه نوعی در و لولو – جمباز = اکروبات = جم باز = جان باز –  جمرک = گمرک – جمسفرم = جم اسپرم – ریحان سلطانی و ملکی – جن = جان = شیطان – الجنار = چنار – گند = قند – الجنبذه = گنبذ-– جندر = چادر – جندره = چنگره = چکش چوبی – جنزیر = زنجیر –  جن = اجنه 39 الرحمن – جند = گند = سرباز – یس 75 – جندر  جوسق = کوشک = قصر – جوف = یوگ = خالی – جوق = جرگه = گروه – جون = گون = لون – جوهر = گوهر – جویبار = رودخانه و نهر – جیسران = گیسوان = دسته خرما –

حانه و الحان  از خانه گرفته شده  به معنی پستو خانه که در آن مشروب می فروشند حانوت به معنی فروشگاه نیز از همین کلمه است.
 الحب حوب  از خونب و تونب و تنگه  نوعی ظرف  آب .حباری = حوبره  نوعی کبک-  حربا = خرپا  – حسبان = ملخک  صاعقه و در قران الرحم 5 –  
خاشوقه = قاشق –  دهقان = خاقان  = خان  = رئیس بعضی آنرا فارسی و بعضی آنرا ترکی می دانند. احتمال دارد از ریشه  دیهگان  و دهقان به معنی کدخدا گرفته شده باشد.

غنچه  = خنچه – الخلیج = خلیج – خندریس = کنده ریش – الخندق = خندق – – خواجه = بزرگ – خوان = سفره – خان = سفره دار- خوذه = خود – کلاه خود – – خورشید = خورشید- خورنق = خرگاه –  خورنه گاه – خورندگاه – خوش بوش = خوش پوش – – خیار = خیار  نوعی سبزی-  خید = خوب = تازه – خیر = خوبی – خیزران = خیزران = نی – خیش = کیش = پارچه کتانی – الخیم = خم = زیادی –

دکان – دیبا=  دیباج – دیباچه=   دیباجه – دنگ = ضنک – دنب بره = طنبوره –  دایه – دولت – دسته – دباره – دهلیز – دولاب – دلو- دول = دلو- دینار – قوزه (کوزه) گل پنبه –   جوزق –  غذا –  نیزه – نیزک –  نوروز= نیروز-  نرگس  – نرجس – نی، نای،-  نازک، نشان – نسرین  –  نهی- نرد- بازی تخته.

سیب.=    سیب سیبوی  مصیب –  سرایه –  سرو – سندان – سرپوش =  الطربوش –  سراب –  سمندر= سمندر – سنبوک = نوعی زورق  –  سوله پای (لاکپشت)  سلحفاه –  سرور – سفینه – سرداق  سرطاق  –    سبد=  سبط – چکین = سکین =( خنجر – خونگر) –  سرد=    برد برودت بارد – سندباد و تند باد  سرداب = سرداب (انبار زیرزمینی) سرو – سندان  سرپوش  =الطربوشئ –  سمندر= سمندر – سوله پای (لاکپشت)= سلحفاه – 
شترنگ =  شطرنج – شاهین-  شهری ،شهره، –  شراب – شاهی، شهی( لذیذ)=  شهی – شلوار=  سروال سراویل  شادی =   شادی ،شاطی –  شیرین – شیشه – شهرزاد  –  شهرازاد-  شاهراه- الشهره – شال = شال – شادی – شاذان  –  چمن = شمن = صنم –   سروال، سراویل- شکر- سکر  –  شنبه سمبه سبت-

 توت – تنور- تنبان تبان –  تل (تپه)= تل اتلال –  ترنگبین=  ترنجبین –  تابوت – تیمار=  بیطار –  تاس  =  طاسه –  ترشی=   طرشی –  تشت =       طشت-  تب   = طب طبیب-  تمساح = تمساح تماسیح –  تریاک= تریاق-  تراج = دراج –  تاووس= طاووس  طاووس –  تاج= تاج  تتویج متوج –  تر و  تازه  = طری و  تازج طازج  –         
لک لک = لق لق – آب = لعاب الآب

ورم = تورم و مشتقات آن  –  وزن   =   وزن     اوزان
ورد به معنی گل – ورل –   ورد با کسر و  به معنی حرف کلامه – 
 گنجینه = خزینه( انبان- انبار)= خزینه  یخزن  مخزن
گلستان  =  جلستان –  گوهر، جوهر،جواهر، مجوهرات، جوهری
گنج =   کنز، کنوز –  گل آب  = جلاب –  گلابی = کلابی –  کاروان =کاروان – قیروان    کاری = الکاری = العقاری = سازنده – بنا
کندک(کندن)  =  خندق –  کبایه  –  کیذ کید= کید –  کیمیا( شیمی)=   کیمیا  
کفچلیز =کفگیر= قفشلیل –  کشیش=     قسیس  قسیسین – کنشت کنیست = کنیسه کنایس –  نور بر وزن دور، کور=  نور منور تنویر – نفت = نفط –  نامه – نعناع 
نقش =   نقش نقاش  ینقش منقش –  ناو، ناوخدا =   ناخدا ناخذا –  روستا    =   روستاق – الرزداق –  رای  =    الرای –  رونگ رونق= رونق 
رهبان= ربان –  رو( برو) = رو، یراح یروح راحه استریح استراحه  
رهنما رهنامج – راه بان رهبان ربان ( کاپیتان) – زاغر + زقله نام پرنده ای –  زور= زور تزویر –  زفران=   زورق – زواریق

زندیک = زندیق زنادقه –  زنبق –  زور – تزویر  –  زشت = رجس
زر = زر- زرابی – زریاب –  زرتک = زردج –  زنگول = جلجول زنگ دام و گله –   هاون = هاون –  دستور = دستور ( قانون اساسی)
دولاب – دلو  – دود، اود   عود (دود چشم زخم) –  دولاب – دوغ – دیباج – دیدبان – دهقان = دهاقین – دهاقنه  –  دشن یعنی جشن افتتاحیه  = جشن – دکل = دقل – دکان – دکمه = تکمه – دشمان = دشمن 
چوگان=    صولجان – چلاق = شل – شلال – شلل- 
گرداب = جرداب – جوراب = جوارب – جاروب=   شاروب،جاروف – 
کیهان جهان،=  جیهان –  جوال ( توبره)- جوخ – خورشید – خور – خوری( شمس )
خانقاه = خانگاه –   خوش پوش = خوش بوش – خاشاک=  غساق –  سیخ = سخ  
فلفل – فنجان – فستان –   فورگ- بورگ،برج= برج ابراج بروج –  فانوس =  الفانوس  
 صندل( نوعی گیاه دارویی صندلی   =  صیدلی( داروخانه) –  صابون – 
غذا  – غذا تغذیه اغذیه مغذی  –  آبکاری آبگری = عبقری 
میدان –  مینا( ساحل کناره بندر)= مینا-  مومیایی –   مجانی –  مال= مال اموال تمویل –  میث میثاق = میثاق-  ماما (مادر)-  مرزبان =    مرزبان مرازبه-  موج  = فوج، افواج  –  لیمو  =  للیمون –  لوبیا-  لنگر = لنکر –  لشگر = لسکر = عسکر عساکر- دود =  اود = عود   
  
 عروس –  عنبر  –  پولاد =    فولاذ –  پند،فند  فن= فن فنون فنان یفن –  پروانه= فرنقه-   پیروز = فیروز –-  پالوده =فالودج، فالوذج  – پیل = فیل، افلال –  پهلوان= بهلوان، بهلوانیه

پستان = فستان( کرست لباس زیر) –  پردیس = فردوس فرادیس
پیک = فیک فیج فیوج افواج –  پوزه = البوز- پونه = بونه   –   پاک = باک – پاکیزه = باکره – باکره- بکر –  پگاه پگاح = صباح صبح اصبح یصبح مصباح –  پیام= بیان

 

در ریشه‌شناسی واژگان (اتیمولوژی) (به انگلیسی: etymology)‏ و در زبان شناسی (به انگلیسی: linguistics)‏ به مبحث تغییرات و ریشه یابی معنی و مفهوم واژگان در دوره‌های مختلف تاریخی می‌پردازند و تغییرات واژگان را در انتقال شفاهی و کتبی از یک زبان به زبان دیگر بررسی می‌کنند. تاثیر زبان ها متقابل است چرا زبان فارسی و عربی بر هم تاثیر گذاشته‌اند زیرا عرب ها حدود ۴۰۰ سال در ایران حضور فیزیکی داشتند و تا دوره ی انقلاب مشروطه متن‌های مهم به زبان عربی شبیه به فارسی نوشته می‌شد و از سوی دیگر ایرانیانی در ایجاد و ساختار زبان عربی نقش مهمی داشتند. در زبان عربی واژگان بسیار زیادی وجود دارد که به آنها “معربات” یعنی عربی شده ها می‌گویند. ریشه بسیاری از معربات هنوز ناشناخته‌ است. سازمان استانداردسازی عربی کوشش فراوانی کرده تا ریشه ی اینگونه کلمات شناسایی شود، اما به دلیل اینکه در عربی سازی واژگان بیگانه به طور کامل برهم ریخته می‌شود نمی‌توان به سادگی اینگونه معربات را ریشه یابی کرد. گفته می‌شود حدود ۵ هزار واژه ی معرب از کلمات رایج در زبان فارسی به زبان عربی راه یافته‌است. از جمله ی آنها بنفسج (از بنفشه) 

در کتاب “الکلمات الفارسیه فی المعاجم العربیه” حدود ۳ هزار کلمه عربی که از زبان فارسی به عربی راه یافته اندرا به همراه توضیحات برای هر کلمه آورده‌است. قبلا نیز جوالیقی ۸۳۸ کلمه و در کتاب المنجد ۳۲۱ کلمه و ادی شیر، در کتاب واژه‌های فارسی عربی شده، ۱۰۷۴ واژه فارسی را توضیح داده‌است.

دکترهادی العلوی در کتاب خلاصات فی السیاسة والفکر السیاسی فی الإسلام ص ۱۶۸: می‌نویسد: ” نویسندگان متقدم در دنیای عرب بیشتر از أصل فارسی بودند” در صفحة (۱۶۹) می‌گوید: “عرب تشکیلات و سامان دهی و اداره و مالیات و کشاورزی و خیلی از قواعد دیگر را از ساسانیان فرا گرفتند”. در کتاب (فقه اللغة و سر العربیة) أبی منصور الثعالبی النیشابوری) صفحة (۲۲- ۲۳) می‌نویسد: أبو بشر عمرو الحارثی (۷۴۰- ۷۷۹ م) که لقبش سیبویه است(سیب بویه)” ایرانی ساکن بصره و متوفی شیراز داناترین مردم در نحو بود و بعد أبو سعید الحسن بن عبد الله المرزبان السیرافی بزرگترین دانشمندان ادبیات عرب و عسکر بن الحسین النخشی از خراسان، و أبو عبد الله الحسن بن خالویه از همدان،مصدر سابق ص (۱۴- ۱۶) که خدمات شایانی به زبان عربی کردند.أبو منصور عبد الملک بن محمد بن إسماعیل الثعالبی زاده شده نیسابور ۳۵۰ق مؤلف کتاب (فقه اللغة و سر العربیة).عبد الله بن المقفع (روزبه بن دادویه) زاده شده جور(گور)إیران، مترجم کلیلة و دمنة از پهلوی به عربی، وکاتب الأدب الکبیر والأدب الصغیر الخ. ابن سینا (۹۸۰- ۱۰۳۷م)نویسنده (القانون فی الطب).أبو بکر الرازی (۸۶۴- ۹۲۳م) نویسنده(تاریخ الطب) و (الأدویة المفردة) و أبو ریحان بیرونی (۹۷۳- ۱۰۴۸م) نویسنده(الآثار الباقیة عن القرون الخالیة) و دهها کتاب دیگر و عبد القادر جرجانی (گرگانی) مرگ (۴۷۱) هجری، مؤسس علم بلاغت و نویسنده کتاب (دلائل الإعجاز وأسرار البلاغة) و شیخ المفسرین طبری (۸۳۸- ۹۲۳م) و بخاری (۱۹۴- ۲۵۶) هجری. إمام مسلم،نویسنده کتاب صحیح مسلم (۲۰۶- ۲۶۱) هجری و نعمان بن ثابت معروف ب(أبو حنیفة النعمان) (۶۹۹- ۷۶۷م) آرامگاه او در الأعظمیة و کنیته “الإمام الأعظم”. حافظ شیرازی ( ۷۲۷۰ ۷۹۲)هجری ومشرف الدین بن مصلح الدین عبد الله “سعدی شیرازی” (۵۸۰- ۶۹۱)هجری. (غیاث الدین أبو فتوح عمر بن إبراهیم) الشهیر ب”خیام” (۱۰۴۰-۱۱۳۱م) و (بشار بن برد) (۹۶- ۱۶۸) هجری نه تنها دهها اندیشمندفارس بلکه دهها نفر از بزرگان کرد و سریانی و ترک و قبط و بربر در توسعه و ارتقائ علمی زبان عربی نقش داشته‌اند.

 

فارسی به روش‌های مختلفی بر عربی تاثیر گذاشته‌است و بسیاری از واژگان عربی را با خود به سایر زبانها از جمله به آسیای مرکزی و شبه قاره هند منقل کرده‌است. زبان عربی اشتقاقی‏ و قالبی است،‏ عرب‏‌زبانان از قالب‌های “افعال”، تفعیل، مفاعله، استفعال و…. بهره می‌برند و با ریختن ریشه واژه در این قالب‌ها که «باب» یا قالب نامیده می‌شوند، واژه می‌سازند. در عربی همین روش را برای ریشه‌های واژه‌های پارسی هم به کار می‌برند. یا مثلا واژه کادیک بصورت قاضی معرب شده و از آن قضاوت و مقتضی و … ساخته شده‌است. نمونه‌ای دیگر واژه «مورَخ» به معنی تعیین زمان رویدادها است و در قرآن و عربی پیش از اسلام نبوده و ریشه عربی ندارد. به باور برخی زبان‌شناسان، عرب‌ها «ماه رخ» پارسی (که شکل‌های گوناگون ماه در هر روز را نشان می‌دهد) را، ماروخ گفته‌اند و از آن مورخ و تاریخ را برگرفته‌اند ..اما نظر غالب زبانشناسان معاصر این است که «مورَخ» اسم مفعول و مورخ با کسر “ر” اسم فاعل از تاریخ است و خود تاریخ را عربی شده”تاریک” است. زیرا سخن از گذشته‌ها در تاریکی و ابهام قرار دارد. در مجله “الدراساتُ الأدبیّة » بهار و تابستان ۱۳۴۳.دیدگاههای مختلف را در مورد واژه تاریخ آورده شده و نظر حمزه اصفهانی را در مورد عربی شده از “ماه رخ” و یا “تاریک” را بررسی نموده‌است. و نتیجه گیری نموده که معرب شده از تاریک به منطق نزدیک تر است. 

1- تغییر و یا حذف حروف گ.ژ-چ.پ- که عربها آنها را ندارند مثل چغندر=(شمندر)- گرگان= جرجان-پارس= فارس،

2- تغییر صداهای ناموزون و سنگین مانندسرپوش= طربوش -ابرکوه= ابرقو- آنکارا= آنقره- کنستانتینوپل = قنسطنطنیه- کوردبای = قرطبه و… عرب‌ زبان ها اکثر واژه‌های برگرفته در زبان فارسی را ناچار در برابر قالب‌های گویش خود تغییر داده اند و شماری از همین واژه‌ها به‌وسیلهٔ ایشان و کارگزاران ایرانیِ آنها به فارسی وارد شد. چند نمونه از این گروه واژه‌ها مانند: «فیل»، «فردوس»، «ابریق»، و … هستند که به ترتیب از واژه‌های «پیل»، «پردیس»، «آبریز» و… ساخته شده‌اند.

۳- عربی سازی شمار دیگری از واژه‌های فارسی و راه یافتن آنها به فارسی از الگوی پیچیده‌تری پیروی می‌کند.. واژگانی مانند «بهلوان» (پهلوان) و «مهرجان» (بر گرفته از مهرگان که برای هرگونه جشن بکار می‌رود) در عربی نیز برگرفته از واژگان فارسی هستند .

واژه‌هایی مانند برنامه (برنامج)،طازج= تازه، فیروز، خندق، ، منجنیق، اسفناج، دیوان، برزخ، بلبل، حنا، یاسمین،سرو، عدس، شهی، ، خنجر (برگرفته از واژه خونگر)، طربوش (بر گرفته از سرپوش)، تاج از پارسی گرفته شده‌اند.. در اشعار شاعران جاهلی، واژه‌های فارسیِ: انجمن، بربط، بنفشه، بادیه، گلاب، گلستان، دیبا، دهقان، یاسمن، زیر، زبرجد، مرو، آس، مرزنگوش، مهره، مشته، نرگس، سوسن، سمسار، سیه‌سنبل، تاج، تنبور، خبری، خسروانی، چنگ، شاهنشاه و غیره استفاده شده‌است.. به قرآن نیز واژگان پارسی فراوانی راه یافته‌است. که از این دید پر نفوذترین زبان بر ادبیات قرآنی انگاشته می‌شود: جند، سجیل (بر گرفته از سنگ‌گل)، نمارق (جمع واژه نرمک ایرانی به معنی بالش)، وزیر (از وَچیر پهلوی)، مسک (از مشک پهلوی)، عفریت (از آفرید)  از دیگر واژهه‌هایی که از پارسی به عربی رفته‌اند می‌توان به: هندسه (برگرفته از اندازه / هَنداچک)، اشاره کرد . در ادبیات فارسی از واژگان پارسی ولی با کمک قالب‌های عربی واژگانی ساخته شده که تعدادی از آنها به زبان عربی نیز راه یافته‌اند مانند: استیناف ( از نو، درخواست نو و تجدید نظر)، تهویه ( از هوا بر وزن تفعیل) وزن توزین و مکلا از کلاه ….. و … زبان‌های گروه سامی و عربی بخش اعظمی از واژگان خود را از طریق زبان فارسی گرفته‌اند که در مورد عربی بدلیل ماهیت صرفی و قالب‌های متعدد آن واژگان فارسی بیشتر در شکل مفرد و ساده آن قابل رد یابی است و بدلیل ذوب شدن مفردات در قالبها و صیغه‌ها و حذف و اضافه صداها رد یابی آن سخت می‌شود. زبان فارسی از معدود زبانهای دنیا است که که تقریبا عموم واژگان وام گرفته را می‌تواند بدون دستکاری و بدون حذف آوا و حروف بپذیرد بویژه کلمات قرانی را بدون هیچ تغییری پذیرفته‌است مانند : صالح – کاذب – مشرک – کافر و -عذاب ….

بسیاری از کلمات مشترک فارسی و عربی اگر مورد کنکاش قرار گیرند ریشه فارسی آن معلوم می‌شود بطور نمونه تقریبا بندرت کسی در عربی بودن کلمه نهی – کم (چن؟چند؟) – جص ( گچ) – رباط – بیان – نور- عجم- دار الاخره ، تکدی ، رجس ، نجس و یا باکره ( پاکیزه) ترجمان تردید کرده‌است اما در حقیقت همه اینگونه کلمات یا بطور کامل فارسی هستند و یا معرب شده هستند. صبح از صباح و صباح از پگاه ساخته شده و مصباح و …… از آن ساخته شده‌است. نظر عربی شده ” نگر” است انظر- نظر ینظر منظر و …. از آن ساخته شده‌است . خیمه از واژهپهلوی گومه و کیمه( به معنی کلبه) گرفته شده و خیام مخیم خیم یخیم صرف شده‌است در مورد واژه گان لاتین نیز گاهی همینطور است مانند کلمه کیک(گعک) بالکن – بنانا ( موز) بانک که هر سه ریشه فارسی دارند. 

در ادبیات فارسی گاهی با استفاده از مصدرها و قالبهای عربی کلماتی ساخته‌اند که بعدها بسیاری به ادبیات عرب وارد شده‌اند مانند سوء تفاهم ، منتظر و صادرات واردات – و ….

زبانشناسان واژگان زیادی را در زبان عربی معرب شده از فارسی می‌دانندالبته بعضی کلمات در خود فارسی در دوره تسلط زبان عربی درست شده‌اند: خنجر تغییر یافته خنگر(خونگر) است. سکه تغییر یافته؛ چکه-چک (صکه صکوک) است و اینگونه کلمات ابتدا در فارسی ظاهر شده‌اند و بعدها در عربی پس می‌توان آنها را معرب دانست. معربات از فارسی در عربی فراوان است و در این زمینه کتابهایی نوشته شده‌است علامه محمد بن تاویت در کتاب المعربات عن الفارسیة تعدادی از معربات از واژگان فارسی را بر اساس کتابهای متقدمین ارایه نموده‌است :

برقع= پرده.

خندق از کندک 

باز به معنی عقاب(فالکون)خنجر(خنگر)خونگر. (المعربات عن الفارسیةللأستاذمحمدبن تاویت)

الأسوار، معرب سوار،

الأسرب، معرب سرب،

الاشوب .

الأصبهبذ، عربی شده از سْپهبد،

البابونج، معرب بأبونه (بابونَگ)،

البادزهر از پادزهر

الباذق، معرب از باده،

البارة، و بهره معرب از پاره.

البارجاه، معرب از بارگاه،

البارباء، معرب از بوربا،

الباز، بمعنی الصقر، معرب باز = عقاب.

الباشق، معرب باشه، عقاب.نوعی شاهین. شاهین در زبان عربی نیز بدون تعییر بکار می رود.

باطیه = بادیه(کاسه)

البالانی، معرب پالانی،

البخت،= شانس

البد، بمعنی الصنم، معرب بت.

البردج، معرب برده،

البرق، معرب بره، وهو الحمل..

البستان، معرب از بوستان،

البطن معرب از بت، وهو معروف، سواء فیه عند العرب صغار الإوز وکباره، کما قال ابن جنی.

بغداد، معرب باغ + داد، أو بغ + دان،

البلور، معرب بلور.

البنفسج، معرب از بنفشة، مالک بن الریب التمیمی:عجبت لعطار أتانا یســـومنا

البیدق، معرب پیاده،الفرزدق:منعتک میراث الملوک وتاجهم وأنت لدرعی بیذق فی البیــاذق.

البیمرستان، مرکب من بیمار، مریض، وأصل اشتقاقه بی، بدون + مار، عقل.-

التبان، معرب از تنبان، سروال القصیر.

التجاورة و التاجر، معرب تاجور أو تاج بر، قال عدی بن زید:

بعــد بنـــی تبــع تجـــاورة- قد اطمأنت بهــا مرازبهـــا.

التاختج والتخت، معرب تخت وتخته، وهو فی الأصل اللوح ثم صار یستعمل للعرش والسریر.

استاذ=استاد .

التخریص وهو بنیقة الثوب أو الدرع، معرب تبریز، کما فی القاموس ویقال بالدال، قال الشاعر:

قوافــی أمثـــالا یوسـعــــــن جلــــــــــــده- کما زدت فی عرض القمیص #الرخارصا

التباشیر، معرب تباشیر، أی مثل اللبن، والمراد بها بیاض الصبح، کما فی العربیة تباشیر الصبح.

التخم.

التدرج، وهو الدارج، معرب تدور.

الترهات، فوجدک راه، بمعنی طریق صغیرة والمراد بها الاباقیل.

الثوث، معرب تود، وهو الفرصاد.

التوتیاء، حجر یکتحل به، معرب توتیا.خاکستر-

التیر، معرب، تیر /ستون.

جادة الطریق: معرب جاده، وهی العظیمة المفتوحة من الطرق.

الجاموس، معرب گاومیش، (گاو: بقرة، ومیش: نعجة).

الجام، معرب جام.

الجربان، معرب گریبان ، وهو جیب الدرع، قال جریر:

إذا قیل هذا البین راجعت عبرة – لها بجربــان البنیقـــة واکــــف.

الجرذق، معرب گرده، نان تافتون

الجرم، معرب گرم.

الجل، معرب گل، و جلاب معرب گلاب (برای مثال از عائشة نقل است “کان إذا اغتسل من الجنابة دعا بشیء کالجلاب”.)

جزاف = گزاف

طازج = تازه

عسکر = لشکر

خندق = کندگ.

 

الثعالبی در کتابش اسامی زیر را فارسی می داند:

الکوز

– الإبریق

– الطست(تشت)

– الخوان

– الطبق –

القصعة

– السکرجة

-السمور و السنجاب

– الخز –

الدیباج

– السندس

– الیاقوت

– الفیروز

-البلور

-السمیذ

– الکعک(گعک- کیک#الجلاب(گلاب)

-السکنجبین

-الفالوذج

– الفلفل والقرفة

– الزنجبیل

– النرجس

-البنفسنج

– النسرین

– السوسن

الیاسمین

الجلنار(گل نار)

– المسک

-الکافور

-العنبر

– الصندل

– القرنفل

– البستان

-ابریسم،

– سکباج

دوغباج

الجرذباج

-جنحه

-سراج

-رستاق

-لعل

-وزیر

-طسوج

-جزاف

-شعبذه

-صولجان

-ریان

جزیة

-دست

-درقه

-دیجور

الخ……….

همگی فارسی هستند که تعریب شده‌اند،مانند” نموذج” از نمونهٔ فارسی/ کُردی، سریر و تخت و رواق و السرداب و القابوس ازکلمات فارسی/کردی که درقرآن آمده برحسب رأی زبان شناسان 100 کلمة است و بعضی تعداد را بیشتر دانسته اند، مثال کلمه، سراج أصلها چراغ و اسم غلمان أصله گلمان و کلمة جناح أصل آن گناه وکنز أصله گنج الجزیة أصلها گزیت جلنار (گلنار) و(إندازه) إلی (مهندس) و چغندر إلی شوندر و پگاه إلی صباح وچلیب إلی صلیب و چین إلی صین و کورش إلی قورش و خسرو إلی کسری و کاسبین إلی قزوین و برنامه إلی برنامج و ساده إلی ساذج و پسته إلی فستق و مهرگان إلی مهرجان و أرغوان إلی أرجوان وأسب سوار، إلی أسوار و باژ إلی باج و بردن نامه إلی برید وگنجینة إلی خزینة وگوهر إلی جوهر و نفت إلی نفط و تبر إلی طبر وبرج إلی تبرج و گلاب إلی جلاب وگچ إلی جص و دستور بقی کما هو دستور والخانه إلی حانه وخانگاه إلی خانقاه أو خانکه و میان إلی میدان وخونگر إلی خنجر وپیام إلی بیان وششرنگ إلی شطرنج وپولاد إلی فولاذ الخ..

قرآن شناس ، زبان شناس و پژوهشگر نامی انگلیسی زبان، جفری آرتور را عقیده برآنست بیست وهفت کلمه قران ریشه فارسی دارد از جمله : سجیل: معرب سنگ وگل، اباریق: جمع ابریق، معرب آبریز، تنور، مرجان، مِسک: معرب مِشک، کورت: کور شدن ، تاریک شدن – تقالید: ، قلاده، جمع تقلید، بیع: خرید و فروش، بیعانه(بیانه) قسمتی از پیش پرداخت.جهنم – دینار پول مروج ایرانی قدیم (یک صدم ریال) زنجبیل: معرب زنجفیل، – سُرادِق: سراپرده، – سقر: جهنم، دوزخ – سجین: نام جایی در دوزخ، زندانی – سلسبیل: سلیس، نرم، روان، گوارا، می‌خوشگوار، نام چشمه‌ای در بهشت- ورده: پرگه ،گل سرخ – سندس: دیبای زربفت لطیف و گران بها- قرطاس: کرباس – کاغذ، جمع آن قراطیس – اقفال: جمع قفل –کافور –یاقوت – گوهر= جوهر- مهرجان =مهرگان – برقه = پرده.

بعضی پژوهشگران تعداد واژگان فارسی قرانی را بیشتر از یکصد عدد برآورد کرده مانند: سراج = چراغ – دار – غلمان = گلمان جوان گل رو – زمهریر- کاس یا کاسه – جُناح: گناه، – رجس = زشت – خُنک: سرد- زم = سرد – زُور: قوه، نیرو، – شُواظ: زبانهٔ آتش، شعله، حرارت، درحال ذوب شدن – اُسوَه = الگو = – فیل: پیل – توره= شغال، حیوان وحشی. عبقری =( آبگری آبکاری)= زیبا سازی و خلاقیت و بزرگی. کنز= (گنج)-. زبانیه: نگهبانان دوزخ، زبانه کشیدن شعله‌های آتش. زانی -زانیة -زنا= زناکار. ابد: جمع آن آباد،جاودان. قمطریر: شدید، سخت، دشوار-. بلید از پلید(آدم احمق)- بررُخ: مانع وحایل بین دوچیز . تَبَت: نابودشده، قطع شده، تب و تاب یافته – سخط: خشم گرفتن برکسی، غضب – سُهی: (بگونهٔ سها)، ستارهٔ کوچک و کم نور در دب اصغر. اریکه و ارائک به معنی بالش و متکی چندبار در قران تکرار شده‌است. عرش معرب از ارگ – نهی = نه/ نهی . برهان = دلیل در قران برهان و براهین آمده‌است- برج = تبرج – زینت – الجزیه = گزیت = توبه ۲۹ – الجند = گند -= یس ۷۵ جند و جنود – مسجد از مزگت – صلیب از چلیپا و صدها واژه دیگر.

این کلمات ریشه و بنیاد فارسی داشته که به فراخنای زبان عربی درآمده ومشتقات آنها با دلایل مبسوط از جانب محققین توضیح شده‌است . و نفوذ واژگان از پارسی به سایر زبانها خود نشانه اصالت ، کهن بودن و گستردگی و نفوذ زبان فارسی و زنده بودن و اهمیت آن در همه زمانها را اثبات می‌کند .

در اشعار شاعران دوره جاهلی

 

در اشعار شاعران جاهلی:

انجمن،

ارغوان،

بربط،

بنفشه،

بادیه،

گلاب،

گلستان،

دیبا،

دهقان،

یاسمن،

یاقوت،

زیر،

زبرجد،

مرو،

آس،

مرزنگوش،

مهره،

مشته،

نرگس،

سوسن،

سمسار،

سیه‌سنبل،

تاج،

تنبور،

خبری،

خسروانی،

چنگ،(صنک ) شاهنشاه و غیره استفاده شده‌است.

 واژگان زیادی وجود دارند که در ریشه یابی اشتباه  ریشه یابی شده اند از جمله آنها به امیر- میر- پیر – و برقه  برقع و پرده اشاره کردیم 

طبق نظریه جدید دهقان – خاقان و خان نیز ریشه در زبان مغولی ندارد. خان واژه ای هندو-اروپائی است که ریشه آن به واژه Kan- و kanva در سانسکریت برمی گردد. کان در سانسکریت به معنی رئیس – شاه – بزرگ – امیر – رئیس ده و شهر و … می باشد. دهقان نیز  همان دهگان است و خاقان نیز تغییر یافته دهگان است.

کشور تغییر یافته از کشت ور است.

  • محمد عجم. «در قران کلمات غیر عربی وجود دارد». موسسه آفتاب، ۲۲ آبان ۱۳۸۵. بازبینی‌شده در ۸ اسفند ۱۳۹۰.
  • معربات از فارسی/ جهود العلامة محمد ابن تاویت التطوانی/ المراکشی
  • تاثیر زبان فارسی بر زبان و ادبیات شبه قاره هند[۱۳] حوزه هنری دکترعجم